گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

«وَزمتَر» روستایی با پیشینه ای کهن و محروم


«شاندرمن » یکی از شهرستانهای ماسال در غرب استان گیلان است. این شهرستان از شمال به تالش دولاب، از جنوب به ماسال از مشرق به گسکر و از مغرب به خلخال محدود می شود.

در سالهای 1277 هجری «گریگوری ولریانویچ ملگونف» از شاندرمن دیدن کرده و فقر ساکنان این محدوده را یادآور شده است . او در سفرش به سواحل دریای خزر از خاندان های محلی هم یاد نموده و یادآور شده است که در زمان هدایت خان دهکده های شاندرمن روبه خرابی است.

20سال بعد از ملگونف، «زنوویف»  نیز از شاندرمن دیدن کرده  و او نیز فقر و خرابی دهکده های شاندرمن را متذکر می شود. حالا بعد از یک قرن اگر باز هم به روستاهای شاندرمن بروید، آثار کم برخورداری روستاهای این شهرستان را خواهید دید. در عصر ارتباطات، حتی در دنیای مجازی هم شاندرمن ناشناخته است.

این شهرستان، با وجود فرصت ها و قابلیت های زیاد طبیعی برای توسعه گردشگری و اقتصادی، جزو شهرستان های کم برخوردار استان گیلان است. سالهاست توریستی نمودن «غار آویشو» مهمترین وعده مسئولان برای توسعه گردشگری منطقه است، غاری که حتی برخی مسئولان رشت نشین هم نام آن را نشنیده اند.

  غبار مهجوری روستاهای شاندرمن، کم از آویشو ندارد. روستاهایی که می تواند با شالیزارهای هموار و ییلاقات خوش آب و هوایش، کشاورزی و گردشگری منطقه را متحول کند.

تنها گشتی در یکی از قدیمی ترین روستای شاندرمن ، یعنی «وَزمَتَر» ، رنج  کم توجهی مسئولان به این منطقه بکر را نشان می دهد. وزمتر روزگاری محل آمد وشد مسافرانی بود که می خواستند از خلخال به سمت دیگر شهرها بروند اما حالا بازارچه محلی و محل اسکان این مسافران هم تنها در یاد کهنسالان  باقی مانده است. نزدیکی وزمتر به دارالحکومه شاندرمن در بی تِم، نشان از رونق این منطقه  داشت.

  

در گذشته های دور، وزمتر چند خانوار بیشتر نداشت. خانوارهای سرشناس؛ شکوریها، شیردل، سلیمانی ها و یعقوبی ها  از جمله این خانواده ها بودند، اما حالا نشان این خاندان ها را می باید در سیل جوانان مهاجر به دیگر استانها جست.

وزمتر در تالشی نام درختی به نام «وَزم وسَک» بوده و قبلا به نام وزم نو خوانده می شد . بعدها به وزم تر یعنی جایی که وزم های تر و نورس زیاد داشت، لقب گرفت. همزمان با صدور شناسنامه،   نام روستا و پسوند شناسنامه ای اهالی قدیم به این نام مزین شد.

مسیر دسترسی به وزمتر ، بسیار زیباست. باغهای مرکبات و عطر نارنج های غلتان در جویبار، مستتان می کند. در زمستانی که سرما ندارد، اردک ها و غازهای محلی لابه لای اَشکل های پوسیده شالیزار به دنبال اندک قوت روزانه اند. داخل روستا که شدید، به صدای رودخانه کم عمق وزمتر گوش بسپارید و بر روی پل چوبی رودخانه گذر عمر ببینید.  زنگارِ این گذر، بر شیروانی تنها دبستان تک کلاسه وزمتر دیده می شود؛ قفلی پوسیده و قیل و قال کودکانی که دیگر نیستند؛ مهاجرت و رنج غربت حاصل زحمت این دبستان بود. جوانانی همچون فردوس سلیمانی وزمتر که حالا  به یاد زادگاهش شعرهای تالشی می سراید. جوانهایی هم که مانده اند، دریغانه روزگار کودکی خود را لابه لای کاه گل این دبستان می جویند.

رضا شیردل، مدرسه تک کلاسه را در نبش خیابان نظامی نشان می دهد و به یاد می آورد که برای 4دانش آموز، یک معلم به این کلاس کاه گلی می آمده. او  بنای جدید تنها بقعه روستا را هم نشان می دهد و می گوید: بنای گذشته به شیوه معماری گیلان، چوبی و لمبه کوبی بود.

اما حالا بقعه سید اشرف معروف به «ملا محمد» نیز در مرمت  جدید، معماری ناهمگون با بافت منطقه پیدا کرده است. این ناهمگونی در معماری خانه های تازه ساخت هم دیده می شود. خانه «سعادتقلی شکوری» در گوشه ای از حیاط خانه رنگ فرسایش به خود می گیرد. بنایی دو طبقه با مصالح سنگ، آهک ، گل  و چوب. تالاری در یک طرف و 9 پله کان چوبی منتهی به طبقه بالا. با فوت سعادتقلی 90 ساله، 7سال است چراغ خانه اش خاموش شده.

  مسلم شکوری حالا معلم است و می گوید: پدرم سال 1336 این خانه را بنا کرد و ما خواهر و برادرها در همین خانه بزرگ شدیم پدرم مصالح اولیه  را با اسب از منطقه دیگر به اینجا آورد و  در همین حیاط کوره زد و خشت پخت. این بنا در زمان خودش خوش نشین بود. ولی  امکانات این خانه ها جوابگوی سبک زندگی جدید نیست. او هم به ناچار خانه ای به سبک جدید ساخته .

خانه «نوروز شیردل» هم خوش نشینی به سبک قدیمی است با اینکه کمتر از صد سال قدمت دارد، ولی همسر شیردل،  پس از فوت شوهرش، خاطرات جوانی اش را لابه لای کاه گل این خانه جا گذاشته است.

خانه رضا شیردل هم در تجدید بنا فرمی جدید یافته، دیگر از کاه و کلش  سقف بنا خبری نیست و دیوارهای سنگی بی روح جای خود را به بنای چوبی گذشته داده است.

شیردل هم دلش رضا به تخریب نبود ولی اگر نوسازی نمی کرد، اداره گاز مجوز  نمی داد. او در این باره می گوید: بناهایی با معماری سنتی در روستاهای این منطقه خیلی زیاد است ولی از وقتی به روستاها گاز می کشند، یکی یکی خانه ها، تخریب می شوند.

نامگذاری نام کوچه ها نیز با هویت فرهنگی، زبانی و معیشت وزمتر بیگانه است؛ نظامی، معلم، سلمان و سعدی و... نامهایی تکرار شونده در سراسر ایران.

رضا مستجابی، عضو شورای روستای وزمتر، درباره قدمت و پیشینه این روستا می گوید: وزمتر در گذشته در مسیر مسافرانی بود که از ییلاقات خلخال می خواستند به دیگر شهرها بروند. سابق در خیابان اصلی، حدود 10 مغازه بود که هم نقش بازار و داد و ستد منطقه را داشت و هم محل استراحت و ماندگاری مسافر بود ولی حالا تنها یک مغازه باقی مانده و بازارهای محلی همه در شاندرمن متمرکز شده اند.

وی می افزاید: وزمتر در حال حاضر 160خانوار دارد و با روستاهای همجوار از امکانات مشترک پست مخابرات، خانه بهداشت روستایی  و مدرسه استفاده می کند.

عضو شورا، عمده ترین مشکل روستا را ضعف در آب  شرب منطقه دانست و گفت: با وجود لوله کشی، کمبود آب موجب قطع آب روستا می شود. شورای روستا پیگیر حل این معضل بوده ولی دهیاری و بخشداری، به دلیل فقدان  اعتبارات قادر به تامین آب شرب روستا نیست و همین امر، دلیل عمده مهاجرت وزمتریها و رهاسازی و فروش شالیزارهای منطقه  است.

فرهنگ کتابت و ثبت نکات تاریخی در کشور ما کمتر ریشه دوانده و اگر گزارش های ولو مغرضانه سیاحان هم نبود، از پیشینه تاریخی شاندرمن کمترمی دانستیم. اما ظاهرا از زمان سفر ملگونف تا کنون، کم برخورداری و خرابی روستاهای شاندرمن باقی است و هنوز هم در دنیای مجازی، کمتر از دغدغه های ساکنان روستاهای شاندرمن می شنویم.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 6/10/94

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.