گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

غفلت از خانه یک چهره ملی؛ خانه ای که دکتر محمد معین را پروراند؛ فروریخت

کمتر کسی در محله زرجوب رشت، سراغ خانه ای را می گیرد که اولین دانش آموخته دکترای زبان و ادب پارسی را در خود پرورانده است.

حتی در کوچه پس کوچه های محله ای که به بقعه خواهر امام می رسد، کسی تابلوی بن بست «معین العلما» را ندیده است. از شکل و ابعاد تابلو برمی آید که شهرداری رشت در دهه 1370 در ابتدای بن بست این تابلو را  نصب کرده است.  سعی باد و باران و عدم تجدید رنگ تابلو ، مانع از خوانش صحیح « بن بست معین العلما» می شود. شاید به همین دلیل هم باشد که ساکنان این محله نیز تابلو را ندیده اند.

« معین العلما» پدر بزرگ دکتر محمد معین بود. محمد شش سال بیشتر نداشت که پدر و مادرش را به فاصله کوتاهی،  از دست داد. آن سالها،  شیوع بیماریها خیلی ها را از پا درآورده بود.

از آن پس پدر بزرگش یعنی «معین العلماء»، مسئولیت تکفل محمد شش ساله و برادرش را بر عهده گرفت. محمد به مکتب خانه­«میرزا غلامرضای تهرانی» فرستاده شد. بعداز ایجاد اداره ثبت احوال در رشت، خانواده معین العلماء به اعتبار لقب رسمی پدربزرگ، نام فامیلی «معین» را انتخاب کردند. معین العلماء با کمک اهالی، مکتب خانه­ میرزا غلامرضا را به مدرسه ابتدایی تبدیل کرد. پس از تبدیل مکتب­خانه به مدرسه، تیزهوشی محمد موجب شد  در کلاس پنجم بنشیند.

محمد معین در تهران و در سال 1303 در رشته ادبیات فارسی و علوم تربیتی موفق به دریافت مدرک لیسانس گردید.

رنگ پریدگی بر قامت تابلوی کوچه معین العلما

حالا به دنبال خانه ای می گردم که معین دردهای یتیمی اش را در آن پنهان کرده بود. اما از ابتدای کوچه شهید محمد گلبندی در محله زرجوب، تا انتهای بقعه خواهر امام کسی تابلوی «معین العلما» را هم ندیده است.

سید حسین پوروکان 50سال است ساکن همین کوچه است ولی یک بار هم نشنیده کوچه گلبندی، محله ای است که محمد معین  شادیهای کودکانه اش را در این محله جاگذاشته است.

در میانه کوچه یاد شده، تابلوی «بن بست معین العلما» بر دیوار خانه فرسوده ای نصب شد، صاحبخانه زنی است که 12سال است در این محله زندگی می کند. آدرس دقیق خانه را نمی داند ولی بواسطه تردد تعدادی دانشجو برای عکس گرفتن در سالهای ماضی،  شنیده که خانه معین همین حوالی است.

تا انتهای بن بست تو درتوی معین العلما راهنمایم می شود. یکی از اهالی کوچه، مخروبه ای را نشان می دهد که درب ورودی آن را با زنجیر بسته اند. او می گوید:  اینجا خانه معین بود. حدود 15 سال پیش این خانه را تبدیل به «مدرسه غیر انتفاعی فرهنگ» کردند. یک سال بعد مدرسه تعطیل و  به چهارراه میکاییل منتقل شد.

آوار بر خانه ای که دکتر معین در آن بالید

زنجیر بی قفل را می توان راحت باز کرد. مشاهده سقف فروریخته بنا و خانه معین العلما که حالا سه پاره  و به 3مالک جدید فروخته شده است؛ تصویر غم انگیزی را  برای هر بیینده ایجاد می کند.

بخشی از دیوار ضلع شمالی فروریخته و با سیمان و آجر شکاف را مسدود کرده اند. ظاهر بنا نشان نمی دهد که خانه ای به قدمت 100سال باشد.

«رضا علی پور»، 40 سال است در خانه ای زندگی می کند که بعدها فهمیده مالک نخست آن پدربزرگ دکتر محمد معین بوده است. منزل وی، در جنوبی ترین ضلع بن بست دوم قرار دارد. وی در این باره می گوید: من 40سال پیش از یک بانک این منزل را خریدم. موقع انتقال سند، ابتدای کوچه را بمن نشان دادند و گفتند، عمارت آن سوی کوچه منزل دکتر معین بوده است. ولی ابعاد و شکل زمین نشان می دهد این خانه یکپارچه بوده و بعدها وراث با تفکیک، آن را به سه مالک مجزا فروخته اند.

علی پور بعد از زلزله، خانه خود را بهسازی نموده  و حالا یک خانه دو طبقه در ضلع جنوبی خانه معین العلما سربرآورده است.

به گفته یکی دیگر از اهالی، بخشی از عمارت را هم فردی به نام «دکتر لشت نشایی» خرید و سالها اجاره داده بود. با خروج مستاجرها، حالا هر دو بخش باقی مانده متروکه شده است.

دیواری از جنس بلوک، حیاط بزرگ معین العلما را دو پار کرده، به سختی می توان از بالای دیوار واردحیاط دوم شد. بخش قدیمی خانه آن سوی دیوار است.  با درختان انجیر و انار و انبه ای که خشکیده، سقف عمارت کاملا فروریخته و از سفالهای انباشته شده  در گوشه حیاط می توان فهمید سربندی سقف خانه معین العلما، سفال چین بوده است. کاشی های جدید آشپزخانه هم  گویای تغییرات شگرف در معماری نخستین است.

غفلت از یک ظرفیت فرهنگی

در خیلی از شهرها، منزل شخصی شعرا و بزرگان  به عنوان یک مرکز فرهنگی تغییر کاربری داده. خانه شهریار در تبریز و ایجاد بنیادی پژوهشی به نام وی تنها یکی از این نمونه هاست. یعنی  زادگاه اولین فارغ التحصیل دکترای زبان و ادب پارسی در کشور به اندازه خانه شهریار هم ارزش نداشت؟!

دکتر معین، دینش را به زبان فارسی ادا کرد، چه در سال هایی که عضو فرهنگستان بود، چه زمانی که با علی اکبردهخدا در تدوین لغتنامه اش  همکاری می کرد و چه وقتی  که لغتنامه معین را می نگاشت.

دکتر محمد معین، بر اثر بی خوابی های مکرر و کار علمی زیاد برای شرکت در یکی از کنفرانس های خارج از کشور، (قبل و بعد از سفر)در روز نهم آذرماه 1345 در دفتر گروه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، بیهوش شد. اغمایی که پنج سال طول کشید و در نهایت مرگ زودهنگام دکتر معین را در سیزدهم تیرماه 1350 رقم زد.

سال 1380، خانه استاد معین به همراه خانه امیرجاهد، به منظور تاسیس موزه در اختیار شهرداری منطقه 14 تهران قرار گرفت و حالا منزل شخصی دکتر معین، به عنوان مرکز فرهنگی غدیرکاربری جدیدی یافته است.

مکث؛

مقایسه این تغییر کاربریها، با خانه معین العلما در رشت، جاییکه محمد شش ساله در آن بزرگ شد و بالید، نشان می دهد متولین فرهنگی استان تا چه اندازه در حفظ میراث فرهنگی این شهر سستی به خرج داده اند. حفظ این خانه می توانست به عنوان یک ظرفیت در حوزه پژوهش در زبان و ادبیات فارسی و همچنین پژوهش در زبان گیلکی مورد استفاده قرار گیرد. ولی گویا عزمی در مسئولان و مدیران شهری برای استفاده از چنین ظرفیت های فرهنگی دیده  دیده نمی شود. خانه ای که می توانست پیش از اینکه اینچنین مخروبه و زباله دانی شود، ثبت میراثی شده و تغییر کاربری جدیدی یابد.

هرچند خانه معین العلما به عنوان زادگاه دکتر محمد معین، با دست به دست شدنهای مکرر بین مالکان جدید، از معماری اولیه خود دور شده، ولی به لحاظ اینکه محل زندگی یک چهره فرهنگی مطرح در سطح کشور و دنیاست؛  هنوز هم می تواند  مورد توجه قرار گیرد.

وضعیت بنای این خانه، وخیمتر از خانه میرزا کوچک خان نیست که حتی چوب های تالار را برای تهیه ذغال سوزانده بودند. اگر عزمی در مدیریت شهری باشد، می توان از روی عکس های موجود، این خانه را نیز مرمت کرد و به عنوان یک ظرفیت فرهنگی تغییر کاربری داد.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 15/6/95

تاریخ بازدیدها از بنا: پنجشنبه 4/6/95 و شنبه 13/6/95

حمام تاریخی زیبا کنار در حال تخریب / حسرت ثبت بر دل بنای ناصری


  

زیبا کنار هنوز هم زیباست، هر چند شکوه گذشته را ندارد. بعد از فخرآباد، زیبا کنار لابه لای نی های حاشیه رودخانه نمایان می شود. منطقه ای که زیر نفوذ و قدرت «فخرالدوله»، نوه دختری مظفرالدین شاه بود، حالا شکوه گذشته قجری را ندارد. بندر و تجارتخانه هایش پررونق نیست.

بازار و حمام بافت سنتی  رودخانه اوشمک

 بخشی از بافت سنتی مجموعه بازار زیباکار -که در حریم رودخانه «اوشمک» شکل گرفته- هنوز پابرجاست و برای بازدیدکنندگان خاطره نوستالژیک ایجاد می کند. در سالهای اخیر ساخت و سازهای زیادی توسط نهاهای مختلف در زیباکنار صورت گرفته و ویلاسازی بافت سنتی آن را از بین برده است. حالا منطقه آزاد انزلی هم محدوده حضور خود را گسترش داده و  با نصب تابلویی در مصب رودخانه سفیدرود، حضور بدون فنس کشی خود را تا پایان زیباکنار اعلام داشته است!

حالا بیم تخریب همان اندک بافت سنتی زیباکنار هم بیشتر شده، بخصوص وقتی باخبر شدیم  بخش هایی از حمام  تاریخی زیباکنار، تخریب شده است.

این حمام، نزدیک رودخانه و ضلع شمالی «کارخانه برنجکوبی» پادنگ قرار دارد. درب اصلی حمام از میانه بازار باز می شد. از وقتی حمام ها از کاربری خود خارج شدند، حمام زیباکنار نیز در کش و قوس مالکین و وارثان جدید چند پاره شده است. دو بخش آن انبار دو تن از وارثان گردیده و بخشهایی نیز به منظور ایجاد مغازه در حال تخریب است.

تخریب گنبدها و نورگیرهای حمام زیباکنار

حمام زیباکنار، دارای طاق و گنبدهای متعدد است. نورگیرهایی بالای گنبدها که آفتاب لب دریا را به زیبایی داخل بنا می تاباند. شدت تخریب به حدی است که عملا حمام نمی توان خواندش، بخش زیادی از بنا توسط مالکان فعلی تبدیل به انبار کالا شده است. از بخش مخروبه می توان داخل بنا را دید؛ خزینه اش بی آب مانده و تونش حرات هیزم ندارد، خشت های قطور مربعی شکلش فروریخته، کاشی های قدیمی زیر پله رنگ به رخسار ندارد. حوض پاشویه بی تلالو آب، لبه هایش ترک خورده، جلبک های خشکیده بر دیواره های خزینه و شیشه های حبابی  بالای نورگیرهای گنبدهای سقف، شکسته و فروریخته  است.

حمامی که روزگاری پذیرای ملبانان، ماهیگیران و تجاری بود که به این بندر رفت و آمد می کردند؛ حالا  بی یال و کوپال به حالت اغما افتاده است.

حمامی به قدمت دوره ناصرالدین شاه

در میان مغازه های بافت سنتی و نزدیک رودخانه، چند پیرمرد در حیاط قهوه خانه ای جمع شده اند. گرمای مرداد، نه چای می طلبد و نه قهوه. تنها سایه ای درخت و گپ و گفتی از گذشته های دور.

یکی از اهالی بازار درباره این حمام می گوید: تا دهه هفتاد حمام پابرجا بود، ولی از وقتی همه خانه ها صاحب حمام شدند؛ تون این حمام نیز یخ کرد.

یکی از پیرمردها به یاد می آورد که حمام زیباکنار بعد از آنکه از رونق افتاد؛ مدتی قهوه خانه شد. ولی تجارت که رونق نداشته باشد و کشتی ها تجار که به گل بنشیند، نه حمام را  به کار است و نه قهوه خانه را.

یکی دیگر از اهالی زیباکنار می گوید: قبلا این حمام کاشی کاری های سنتی  زیبایی  داشت ولی بعدا مالک کاشی ها را به منظور بهداشت بیشتر تعویض کرد. سردرب حمام هم یک کتیبه داشت که نشان می داد حمام سال 1292  ساخته شده است.

تا پیش از پهلوی اول، تاریخ کشور قمری محاسبه می شد پس اگر این گفته را بپذیریم، حمام زیباکنار، قبل از حضور فخر الدوله، نوه مظفرالدین شاه در  این محدوده ساخته شده  و به احتمال زیاد در نیمه سلطنت ناصرالدین شاه قاجار می باید ساخته شده باشد.

مشکلات حقوقی و اسنادی حمام

«حسن آمیژه خواه» یکی از مالکین فعلی است که به اتفاق دو بردار دیگر حمام را 15 سال پیش از شخصی به نام «محمودی خواه» خریداری کرده است. محمودی خواه نیز حمام را از جهاد کشاورزی گرفته بود.

وی می افزاید: حمام به شدت مخروبه شده و نیاز به مرمت اساسی دارد با این حال مالکین فعلی قصد تخریب کامل حمام را ندارند و پس از رفع مشکل سندی، تلاش دارند حمام را مرمت نموده و آن را تغییر کاربری دهند.

ولی اطلاعات محلی گویای تخریب بخشی از حمام است. به گفته بحری، دهیار زیباکنار این حمام  بعد از انقلاب توسط جهاد کشاورزی مرمت و اجاره داده شده است. عرصه حمام در لیست املاک ستاد اجرایی فرمان حضرت امام  قرار دارد و  مالکین فعلی به دلیل مشکلات حقوقی و ثبتی تاکنون نتوانسته اند بنا را بطور کامل تخریب و مجوز نوسازی بگیرند.

پرونده پیش ثبتی حمام زیباکنار به میراث کشور ارسال می شود

اما حمامی به این قدمت، چرا تاکنون ثبت میراثی نشده و در لیست بناهای میراثی کشور قرار نگرفته است؟! خوشبختانه کش و قوس وضعیت حقوقی مالکیت این حمام، منجر به دخالت میراث فرهنگی استان شده است.

کارشناس مسئول ثبت بناهای تاریخی سازمان میراث فرهنگی گیلان، درباره حمام های تاریخی گیلان می گوید: معماران بومی گیلان روش ساخت حمام را کمتر می دانستند و بیشتر حمام های عمومی گیلان توسط غیر گیلانی ها ساخته شده است. مالک حمام معمولا شخص دیگری بود و سرقفلی آن  را به گیلانی ها واگذار می کرد.

دکتر مهدی میرصالحی، می افزاید: حمام هایی که در گیلان بدین شکل باقی مانده و به آنها رسیدگی نمی شود، به این دلیل است که هم مالک اصلی و هم سرقفل دار، به رحمت خدا رفته و حمام بین چندین ورثه سرقفل دار و مالک دست به دست شده است.

وی تصریح می کند: حمام های گیلان در نوع معماری تفاوت فاحشی با حمام های استانهای خشک داشت. در گیلان ابتدا حمام مانند استانهای مرکزی گنبدی و با نورگیر ساخته می شد و سپس برای جلوگیری از نفوذ رطوبت و باران، سقف دومی با شیروانی و سفال، روی طاق های گنبدی قرار می گرفت.

میرصالحی درباره موقعیت حمام زیباکنار می گوید: به دلیل بندر بودن زیباکنار و منطقه تحت نفوذ شاهان قجار و پهلوی، حمام در آن زمان رونق خوبی داشت. ولی حمام زیباکنار هم مانند دیگر حمام های عمومی ایران، بعد از گاز کشی و تقریبا بعد از دهه 70 عملا تعطیل شد.

این مقام مسئول ضمن برشمردن ویژگی های معماری این اثر تصریح می کند: حمام قبلا کاشی کاری های سفید و آبی سنتی داشته است، ملاط آن از ساروج و آجر ساخته شده است. دارای طاق های جناقی به همراه نورگیر بالای سقف است. قبلا یک چاه آب  برای تامین آب خزینه داشت و  تون حمام  با هیزم کار می کرد.

این مقام مسئول از پرونده پیش ثبتی این اثر تاریخی خبر داده و می افزاید: در مجموع این بنا واجد شرایط میراثی شناخته شده و اطلاعات اولیه تکمیل پرونده این بنا جمع آوری و با تکمیل عکس و دیگر مستندات موجود، پرونده به میراث فرهنگی کشور ارسال می شود. وی ابراز امیدواری می کند به زودی حمام تاریخی زیباکنار در  فهرست بناهای میراثی کشور ثبت شود.

 

زیباکنار، جزو محدود مدیریتی منطقه آزاد انزلی است. مهدی کوچکی نژاد، مدیر گردشگری منطقه آزاد درباره این بنا می گوید: مالکین فعلی این حمام میراثی، به دنبال تخریب بنا و تغییر کاربری یک بنای میراثی هستند و با توجه به اینکه این محدوده تحت مدیریت منطقه آزاد بوده و منطقه آزاد انزلی به عنوان نماینده دولت، حاکم منطقه است، تاکنون اجازه نداده است این حمام تخریب شود.

وی می افزاید: بناهای تاریخی، هویت هر منطقه است و منطقه آزاد  جلوی تخریب را گرفته است. ولی تغییر کاربری این بنا مستلزم رفع مشکلات حقوق و ثبت یک اثر میراثی است.

حمایت میراث فرهنگی کشور از احیای حمام های تاریخی

 میراث فرهنگی کشور نیز اخیرا دستورالعملی به منظور حمایت از حفظ حمام های تاریخی به استانها  ابلاغ نموده است.

دکتر محمد حسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی کشور در این باره می گوید: به منظور حفظ و ادامه حیاط حمام های تاریخی، میراث  برنامه های تشویقی و حمایتی دارد. اگر حمام های تاریخی عملکرد اصیل خود را تداوم دهیند؛ از آنها حمایت خواهیم کرد.

معاون میراث کشور یادآور می شود: سازمان اعتباری برای خرید حمام های تاریخی  و حفظ همان کاربری ندارد ولی می تواند 50 درصد هزینه های مرمت و بهسازی را به کمک بکارگیری کارشناسان  سازمان تقبل نماید.

وی تاکید می کند: برنامه حمایتی شامل حمام هایی است که کار کرد خود را  با استفاده از نیاز روز دنیا همچنان داشته باشند و از فضای پیرامون آن نیز استفاده بهینه نماید.

حالا اگر حمام تاریخی زیباکنار نیز مشکلات سندی اش رفع شود و به ثبت میراثی هم برسد؛ تنها در صورتی می تواند تحت حمایت سازمان میراث فرهنگی قرار گیرد که کارکرد گذشته خود را حفظ نماید. ولی با توجه به قرار گیری این حمام در یک منطقه گردش پذیر و بافت بازار، موقعیت ممتازی در این زمینه دارد.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی یکشنبه31/5/95

تاریخ بازدیداز بنا: پنجشنبه 28/5/95

غبار مهجوریت بر عمارت خاندان شیخ صفی الدین در تالش ؛ عمارت و بقعه میرمسعودی میزبان سریال «پس از باران»


سال 1379 از شبکه سیما؛ سریال 37قسمتی«پس از باران» پخش شد که بخشی از فیلمبرداری آن در روستاهای غرب گیلان انجام شده بود. موسیقی متن، همراه با آواز خواننده محبوب فولکوریک گیلان، جذابیت ویژه ای به این سریال داده بود.

بعد از دو دهه، در سایت دیوار می بینم که عمارت تاریخی -که سریال پس از باران در آن بازی شد- به اجاره می رود. دلهره از تخریب بنا؛ مرا به «دهستان جوکندان تالش» کشاند. به قصد دیدن عمارتی که هنوز صدای شادروان «فریدون پور رضا»، را در خود نهفته دارد. صدای حزن انگیزی، که ظلم دوران ارباب رعیتی را  با سروده شادروان «محمد ولی  مظفری کجیدی»؛ فریاد می کشید.

پور رضا پس از سریال گفته بود: «این صدا فریاد جوامع شهر زده هم بود. فریاد علیه کسانی که بر سر ما خراب شدند و موسیقی محلی ما را از بین بردند .»

در همین دو دهه اخیر، به حدی هویت روستاهای گیلان دستخوش تغییر و آماج گشته که قابل توصیف نیست. از جمله این تغییرات سریع، از بین رفتن معماری بومی گیلان است که با توجه به اقلیم گیلان شکل گرفته بود. ولی حالا در دورافتاده ترین روستاهای گیلان نیز، ویلاهایی با معماری یکسان و بدون روح هویت بومی، چهره کوه و جلگه را بدجوری خراشیده است.

عمارت و مزار اعقاب شیخ صفی الدین در جوکندان تالش

شهرستان هشت پر، دهستان جوکندان، «روستای تُرک» محله دسترسی آسانی دارد برای دیدن 2عمارت با معماری بومی غرب گیلان و یک بقعه که خوشبختانه دستخوش نوسازی های اداره اوقاف نشده است.

عمارت زیبای خاندان میرمسعودیها، از اعقاب شیخ صفی الدین اردبیلی، لابه لای درختان به بار نشسته کیوی پنهان مانده است. این عمارت دو طبقه، هنوز زیبایی سریال پس از باران را در خود نهفته دارد؛ دیوارهای کرم رنگ، درب و پنجره های قهوه ای، سقفی با لته های چوب، تالار شرقی با ستون های چوبی و سر ستون های تراش خورده، نرده های ضربدری ایوان، تزیینات دامنه و لبه شیروانی و پنجره های چوبی که رو به کوه و جلگه باز می شود.

 اما از درختان تنومندی که در سریال می دیدیم، خبری نیست. تنشان بریده و به جای آن نهال کیوی نشانده اند.

دیدار مداوم مخاطبان سریال پس از باران

«فرزام میرمسعودی»، مالک فعلی عمارت، پذیرای مهمان های ناخوانده است. بار نخستش نیست. از وقتی سریال «پس از باران» پخش شده، بیش از آنکه متولیان فرهنگی و میراثی استان به یاد  عمارت «بازماندگان خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی در تالش» باشند؛ مخاطبان این سریال به دیدنشان رفته اند.

معذور است از اینکه نمی تواند تمام اتاق ها را نشانمان دهد، بخشی از خانه به اجاره رفته است. از 5اتاق طبقه بالا که 9درب تو درتو دارد،  و 2اتاق پایین و تالار طبقه همکف، چند تایی را نشانمان می دهد.

اتاقی که متعلق به همسر اول ارباب در سریال بود؛ طبقه فوقانی است. شومینه اتاق خانم بزرگ، سو سو نمی زند، طاقچه های ایوان و اتاق ها دیگر ترمه پوش نیست و سالهاست سوسوی چراغ نفتی و شمع به خود ندیده، اما پرده های حریر هنوز پابرجاست.  کمدی که درب آینه داشت و تصویر غمزده «کتایون ریاحی» را در خود قاب می گرفت؛ همچنان دست نخورده مانده است.  کف طبقه دوم، تخته پوش و سقف عمارت لمبه کوبی است. راهرو و یکی از اتاق های طبقه همکف که در سریال مطبخ شده بود، حالا دیگر عطر غذای محلی تالش«باسترما و لونگی» را نمی دهد.

 فرزام بعد از فقدان پدر، نیمی از  زندگی هفتگی خود را در شهر هشت پر می گذراند. بخشی از املاک و حیاط بزرگ عمارت بفروش رفته ولی دلبستگی «فرزام» به حفظ این عمارت موجب شده هرسال برای سرپا نگه داشتن میراث خاندان، میلیونها تومان هزینه کند.

6ماه فیلمبرداری در عمارتی 50ساله

فرزام توضیح می دهد که برای فیلمبرداری تالار ضلع جنوبی را  بزرگتر کردند ولی بعدها به حالت اول برگردانده شد. او در زمان فیلمبرداری «سریال پس از باران» تنها 16سال داشت و به یاد دارد که در زمان بیماری پدر، حیاط خانه شان بیش از 6ماه محل تردد بازیگران مطرح کشور بود.

او توضیح می دهد که در حیاط عمارت، بناهایی را هم مثل کوتوم و آلاچیق بنا کرده بودند که بعد اتمام فیلمبرداری برداشته شد.

معماران عنبرانی، سازنده عمارت خانجان بیگ

فرزام، پدربزرگش، «خانجان بیگ میرمسعودی» و پدر پدربزرگش یعنی «روح الله خان» را به خاطر دارد. اعقاب وی از اردبیل به تالش مهاجرت کرده و خان منطقه جوکندان بوده اند.  به دلیل همین مهاجرت، نام روستایشان «تُرک محله» است.  وی توضیح می دهد که  خاندان ایشان، از ساداتی هستند که نسبشان به «امام موسی کاظم» می رسد.

فرزام توضیح می دهد که بیش از 50 سال پیش پدربزرگش برای ساختن این بنا، معمارانی را از «عنبران اردبیل» به اینجا آورده و عمارتی محکم با خشت و آهک ساخت.

در ضلع شرقی همین عمارت، بنایی قدیمی تر است که متعلق به روح الله خان بوده  و در زمان اشغال ایران، محل استقرار روسها بوده است. این عمارت 100ساله، محل زندگی پسرعموهای فزام است.

به استنا مقاله« علی عبدلی»، تالش شناس معروف، روح الله پسر فضل الله نسل  چهادهم شیخ صفی الدین اردبیلی است که خان «جوکندان و لیسار تالش» بوده اند. نام فامیل آنها «موسوی صفوی» بوده که بعدها به «میرمسعودی» تغییر نام داده اند.

بقعه اعقاب شیخ صفی الدین، با معماری گیلانی

عمارت زیبای خاندان میرمسعودی را ترک می کنم و به دیدار بقعه ای می روم که معماری آن نیز در گیلان منحصربفرد است. این بقعه  نیز در سریال پس از باران، سکانس هایی را به خود اختصاص داد. زمانی که کتایون ریاحی به قصد نذر و زیارت از پله های تپه و گورستان بالا می ررود و مادرش او را نصیحت می کند که برای شوهرت زن دوم نگیر.

بنای بقعه در میانه گورستان روستا و در بالاترین نقطه تپه تُرک محله قرار دارد. بنای چوبی، با ارتفاعی بسیار کوتاه که رنگ سبز خورده، سقفی پوشیده از لته های چوبی که خزه های زیادی روی آن رشد کرده اند. من نیز مانند «کتایون ریاحی»  باید سرم را خم کنم تا بتوانم از درب کوچک بقعه به داخل بروم.  با باز شدن در، عطر نم در فضای تنگ و بی نور می پیچد. تمام معماری بقعه از چوب تشکیل شده،  پنجره های مشبک چوبی، ارسی ها و گره های چینی که با نوارهای پارچه ای پوشیده شده. شاید هنوز پارچه ای که خانم بزرگ در فیلم پس از باران به این شبکه ها گره زد و نذر کرد که بچه دار شود،  لابه لای این پارچه ها باشد.

 صندوق چوبی مزار را روپوشی سبز دربرگرفته و من قادر نیستم سنگ مزار اعقاب شیخ صفی الدین اردبیلی را ببینم.  خاندان« موسوی صفوی» که بعدها به «میرمسعودی» تغییر نام دادند.

فضای تنگ و کوچک این بقعه مرا به یاد «گورستان تاریخی کلخوران» در اردبیل می اندازد که برای زیارت مزار درگذشتگان اعقاب شیخ صفی الدین باید سرت را به نشانه احترام خم کنی تا بتوانی به داخل بقعه بروی. با این تفاوت که در کلخوران خش و گل گنبد استوار مانده و در این بقعه، گره ها و ارسی ها و لته های تراش خورده چوب و چوب یعنی همه هویت گیلان.

باز صدای حزن انگیز فریدون پور رضا شنیده می شود، وقتی که موسیقی تیتراژ سریال پس ازباران را از ته دل می خواند و فریاد می زند علیه کسانی که موسیقی محلی، معماری و هویت بومی گیلان را از بین بردند.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 6/6/95

دیدار از بنا و بقعه: عصر جمعه 5/6/95

«پَلَ سَرقَوام» ثبت ملی می شود احیای یک غذای اصیل لنگرود با «اَربَه دوشُو»



 انواع غذا و شیوه طبخ آن در هر منطقه، بخشی از هویت فرهنگی یک قوم را نشان می دهد. بسیاری از کشورهای دنیا که در صنعت گردشگری فعالند؛صنعتی سود آوری به نام FoodTorism  دارند و از همین جنبه درآمدهای سرشاری عاید کشورشان می شود.  استان گیلان  به دلیل داشتن تنوع قومی و فرهنگی از یک سو و تنوع محصولات کشاورزی و داشتن انواع آبزیان، دارای تنوع انواع خوراکها و خورشت هاست. در این استان گاه دیده شده در یک روستا، یک نوع غذا با دو شیوه پخت طبخ می شود.

لنگرود خواستگاه پخت پل سرقوام

«پَلَو سر قوام» یک از خوراک های مخصوص شرق گیلان است که خواستگاه آن روستاهای  لنگرود بوده و به تدریج به دلیل مهاجرت، در شهر لنگرود نیز پخته می شود. ولی  با وجود نزدیکی مسافت، پخت وسیع آن در شهرهای مجاور لنگرود نظیر رودسر و لاهیجان  گزارش نشده است. این خوراک در واقع تیره و  ملس نمودن پلو با یک نوع شیره محلی به نام « اَربَه دوشو» است.

«اربه دوشو» ، نوعی شیره است که طی یک فرآیند خاص از شهد خرمالوی وحشی تهیه می شود. در فصل پاییز فروشندگان دوره گرد، اربه دوشاب های تولید شده را از روستاهای تولید کننده خریداری و در  شهرهای استان و بخصوص رشت بفروش می رسانند.

در گذشته در گیلان درختان اربه زیادی وجود داشت و حتی برخی روستاها به سبب تعدد این درخت جنگلی به اَربستان  و اربه دار معروف بودند. هنوز هم در شهرستان لنگرود، روستایی به نام اربستان وجود دارد. ولی در سالهای اخیر به دلایلی که جای پرداخت ان نیست، مرتب از تعداد درختان اربه کاسته می شود.

کاهش تولید اربه دوشو با از بین رفتن خرمالوهای وحشی

درخت اربه در جنگل های گیلان و مازندارن به صورت خودرو می روید. در گذشته به دلیل تعدد و پراکندگی این گونه جنگلی، در بیشتر استان شیره اربه تولید می شود. ولی تولید اربه در سالهای اخیر کاهش یافته و در حال حاضر بیشتر در  روستاهای رضوانشهر و تعدادی از روستاهای لنگرود تولید می شود.

بر اساس یادداشت های یک تالش شناس، تولید دوشاب اربه یکی از مهمترین محصولات تالش بزرگ بود و برای روستاییان درآمد سرشاری هم داشت. علی عبدلی  بر اساس آمار رسمی سال 1276خورشیدی، می نویسد:« تنها در بلوک تالشدولاب، 1100خروار  دوشاب تولید شده بود.»

شیوه پخت اربه دوشو در تالش

شکل تولید  این شیره جنگلی در شرق و غرب گیلان کمی متفاوت است. به گفته «تقی اسکندری تاسکوه»، دوشاب پزی در تالش به صورت دسته جمعی و با کارگروهی زنان و مردان صورت می گیرد.

وی می گوید: مراسم دوشاب پزی از اوایل آبانماه آغاز و به مدت یک ماه و نیم ادامه دارد. یک ماه مانده به مراسم، کوره های مخصوصی در گوشه حیاط برپا می شود. بعد از اربا چینی، و جدا کردن  ضایعات، خرمالوی وحشی را داخل تشت های چوبی گودی می ریزند و با کوبه های چوبی مخصوص، خرمالو ها را می فشارند تا شیره آن جدا شود.

اسکندری می افزاید: بعد از جداسازی شیره، مقداری سبوس برنج را می سوزانند و خاکستر حاصل را الک کرده و با اربای کوبیده شده مخلوط می کنند، این مخلوط یک شب باید بماند. سپس شیره ای که اضافات آن بوسیله خاکستر جدا شده، برداشته و در تشت های مسی می ریزند. تشت ها روی آتش مداوم  باید بجوش بیاید و مرتب هم زده شود تا سر نرود. وقتی یک سوم مایع حاصل، در اثر حرارت بخار شد و رنگ آن از زردی به قرمزی متمایل گشت، و ریز جوش هایی قوام آمدن را زد؛ اربه دوشو آماده است.

با اینکه استحصال اربه دوشو، در روستاهای غرب و شرق تقریبا به یک شکل است؛ ولی نحوه استفاده آن کمی متفاوت است. در هر دو ناحیه برفَ دوشو ( مخلوط برف و شیره اربه) خوراکی خوشمزه زمستانهای سرد است. ولی کاربرد اربه دوشو به عنوان چاشنی پلو تنها ویژه لنگرود است.

«پَلَ سَر قوام»، در واقع ملس کردن و تیره کردن بخشی از پلوی سفید است که بوسیله مخلوط اربه دوشو و مواد دیگر صورت می گیرد. 

شیوه پخت پل سرقوام در لنگرود

 احترام حسین پور، یکی از اهالی لنگرود  در این باره می گوید: قبلا بیشتر خانه های روستایی درخت اربه داشت. پاییز که می شد میوه های اربه  می رسید.  بیشترین  حجم کار ما در نیمه پاییز پختن اربه دوشاب بود.

طرز پخت اربه دوشو در لنگرود، تقریبا شبیه پخت آن در تالش است با این تفاوت که از کلش برنج به عنوان صافی مخلوط شیره و خاکستر استفاده می شود.

حسین پور در مورد طرز پخت «پل سرقوام» توضیح می دهد:  ابتدا مقداری  سبزیهای معطر شامل گشنیز، کوتکوتو، نعناع، چوچاق و بارنگ بو (سبزیهای محلی) را با نمکیار و سنگ می ساییم و آب آن را فشار داده و با مقداری اربه دوشاب مخلوط می کنیم. مقداری گرودی ساییده نیز به مخلوط اضافه کرده و روی شعله ملایم می گذاریم تا آب آن تبخیر شود. برخی برای تیره تر شدن رنگ آن مقداری رب آلوچه ترش و یا آب نارنج و یا قره قروت هم مخلوط می کنند.

وی ادامه می دهد: برای درست کردن پل سر قوام یا سَبلَه مات، بعد از آبکش کردن پلو، بخشی از پلو را با مواد بدست آمده مخلوط کرده و جداگانه دم می گذاریم. البته اگر حجم آن کم باشد، می توان کنار باقی مانده پلو دم گذاشت.

غذای ویژه خیرات و نذری

زهرا ایمانی، یکی دیگر از اهالی لنگرود درباره این نوع خوراکی می گوید: پل سر قوام و یا پلو سیاه و ملس شده، در پخت غذاهای مناسبتی کاربرد دارد و بیشتر کسانی که می خواهند غذای نذری توزیع کنند و یا برای اموات خیرات دهند؛ بخشی از پلوی سفید را بدین شکل شیرین مزه و تیره رنگ کرده و همراه پلوی نذری خیرات می کنند.

وی می افزاید: قبلا به خاطر تولید زیاد اربه دوشو، پخت پل سر قوام زیاتر بود. ولی در سالهای اخیر به دلیل کم شدن اربه و قیمت بالای اربه دوشو، به جای شیره اربه ، برخی شیره انگور یا شیره خرما را جایگزین کرده اند.

پل سرقوام ثبت میراثی می شود

حالا میراث فرهنگی گیلان تلاش دارد، این خوراکی سنتی لنگرود را که رو به فراموشی است- در فهرست غذاهای گیلان، ثبت نماید.

کارشناس مسئول ثبت میراث معنوی سازمان میراث فرهنگی گیلان می گوید: پرونده پیش  ثبتی  این خوراکی اعم از شیوه پخت، مراحل آماده سازی مخلوط اربه دوشو، خواستگاه این خوراک  و... آماده شده و برای بررسی بیشتر و ثبت نهایی به میراث کشور ارسال شده است.

مهدی میرصالحی ابراز امیدواری می کند؛ با ثبت این خوراک، زمینه احیای«پلو سرقوام» و توزیع آن در رستورانها و مراکز گردشگری  نیز فراهم گردد.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی2/6/95

قرنیس های سفید «مسجد شیرخان» نیازمند مرمت است مسجدی با معماری بومی در مجموعه باستانی آق اِولَر تالش


در روستای باستانی «آق اِولَر»، در ییلاقات تالش، مسجدی با معماری سنتی قرار دارد که با وجود آنکه ثبت میراثی شده است؛ ولی گچهای سفید و نقوش قرنیس های بیرونی مسجد فروریخته است  و عزمی برای مرمت آن دیده نمی شود.

«آق اولر» واژه ای ترکی و به معنی «گل سفید» است. در  ییلاقات تالش، تا دو دهه پیش خانه های بومی با چوب ، خشت و کاه گل ساخته می شد و روی  کاه گل را با گل سفید می پوشاندند.

مسجد آق اولر با معماری بومی

مسجد آق اولر با معماری کاملا چوبی و دیوار های کاه گلی، در حاشیه رودخانه آق اولر و نزدیک به پل قرار دارد. کاه گلها و تیرهای چوبی دیوارهای ضلع شمالی مسجد کاملا پیداست و  نزدیک به شیروانی و دقیقا بالای پنجره های شمالی طبقه دوم، آثاری از گچ بریهای سفید با نقوش منظم هندسی گل و بوته دیده می شود. این نقوش چشمگیر در بیشتر بخش ها فروریخته و از تکرار هندسی آن می توان فهمید که دور تا دور حاشیه تراز بالای مسجد دارای چنین نقوشی بوده است.

مسجد شیرخان در دو طبقه  و به صورت افقی از غرب به شرق کشیده شده است. بنای مسجد به شدت فرسوده است و از گچ های فروریخته ضلع شمالی می توان مصالح و ملاط نخستین را دریافت.

درب مسجد در منتها علیه ضلع جنوبی قرار دارد. حیاط مسجد بزرگ است و بنظر می رسد طبقه همکف مسجد حکم انبار را دارد. زیرا انبوه هیزم و وسایل کارگاهی در اتاق های کاه گلی پایین خودنمایی می کند. بی شک دربهای طبقه همکف نیز  در گذشته چوبی بوده و حالا دربهای آهنی جایگزین آن شده اند.

تالار و درب و پنجره هایی به رنگ فیروزه ای

مسجد دو راه پله دارد که به طبقه دوم می رسد. ایوان مسجد تالاری چوبی و تیرهای عمودی متعدد دارد. از تزیینات سرتیرها خبری نیست. ولی دربها و پنجره های چوبی طبقه دوم، مختصر تزیناتی داشته و  سردرب ها هلالی دارد. نرده های تالار، چوب های باریک ضربدری است و بنظر می رسد، رنگ آبی فیروزه ای داشته است. ولی گزند باد و باران تقریبا هیچ رنگی برای آن نگذاشته است.

بخاری هیزمی و تشت های مسی مسجد شیرخان

 مسجد دارای دو بخش مجزای زنانه و مردانه است که با یک درب در وسط مسجد از هم جدا می شود. سقف مسجد لمبه کوبی است. و داخل مسجد با طاقچه های هلالی ساده تزیین شده است.  از ویژگی های این مسجد، بخاری هیزمی قدیمی است. در فقدان گاز شهری و سوخت های دیگر، سرمای ییلاقات آق اولر را تنها سوخت هیزم به کار آید.

منبر4پایه مسجد نیز چوبی است و از پایه های بلند آن و رنگ فیروزه ای اش می توان فهمید هنر دست استادکاران بومی است.

کنار پنجره های مسجد چندین تشت مسی گذاشته اند. نمادهای دست برنزی در داخل تشت ها بیننده را رهنمون می شود که در این مسجد آیین سنتی «تشت گذاری» برگزار می شود. این آیین که در دهه محرم برگزار می شود، از جمله سنت های مذهبی در عزاداری برای امام حسین است. تشت ها را به نیت تشنگی امام حسین پر از آب می کنند و شمع های روشن داخل آن می اندازند و عزارادان طی مراسم خاصی تشت ها را به مسجد یا حسینه برده و در پایان مراسم آب تشت ها را داخل رودخانه و یا جویبار می ریزند.

آیین تشت گذاری ویژه اقوام ترک می باشد. با توجه به نزدیکی ییلاقات آق اولر به خلخال و اردبیل از یک سو و مهاجرت اقوام ترک زبان به تالش و کوه های اطراف برگزاری چنین مراسمی در مسجد شیرخان دور از انتظار نیست.

نیو دی به خاطر نوع معماری معروف به آق اولر شد

به گفته اهالی این روستا، در گذشته بیشتر خانه های آق اولر با کاه گل ساخته می شد و روی آن را گل سفید مخصوصی ماله کشی می کردند و درب و پنجره های خانه ها نیز عمدتا به رنگ فیروزه ای بود.

محمد احمدی می افزاید: نام قدیم آق اولر، «نیو دی» بود. به معنی روستا نو و تازه. ولی بعدها به خاطر همین معماری سنتی و خانه هایی  به رنگ سفید معروف به «آق اولر» شد. آق اولر یک واژه ترکی است. آق به معنی سفید و اولر به معنی گل می باشد.

وی به نزدیکی آق اولر به ییلاقات خلخال اشاره نموده و تصریح می کند: بیشتر مهاجران آق اولر ترکهای اردبیل و خلخال هستند که به مرور در روستاهای ییلاقات و در هشت پر و رضوانشهر ساکن شده اند.

ویلاهای بی روح، معماری بومی آق اولر را تخریب کرد

  با اینکه آق اولر به خاطر نوع معماری اش مشهور بود، ولی حالا به ندرت می توان خانه های کاه گلی در این روستا دید. از روستای باستانی مریان تا خود آق اولر و حتی دیزگاه، ویلاهای بی روح، تمام محوطه را پرکرده و اندک خانه های بومی باقی مانده نیز عمدتا با سیمان سفید پوشیده شده است. به گفته یکی دیگر از اهالی، از 10 سال پیش تاکنون، با برداشته شدن ممانعت های قانونی برای ساخت و ساز در مریان و آق اولر، اکثر روستاییان زمین های خود را به قیمت ناچیز فروخته و مهاجرت کرده اند و حالا  کل ییلاقات بی ضابطه  ویلا سازی می شود.

حسین اکبری می افزاید: بعد از اعطای چنین مجوزهایی، یک مرتبه قیمت زمین در این محدوده بالا رفت به حدی که قیمت زمین در دو سوی رودخانه تفاوت فاحشی دارد.وی ضمن انتقاد از چنین روندی تاکید دارد؛  هویت و زیست بومی ییلاقات آق اولر با مهاجرت ساکنان اولیه و ویلاهای ساخته شده، به شدت دچار آسیب شده  است.

وی به معماری مسجد شیرخان اشاره نموده و یادآور می شود: این بنا بعد از آتش سوزی های دوران مشروطه در این منطقه ساخته شده است. قبلا بقعه ای هم در نزدیک مسجد بود که خراب کردند. به گفته اکبری، بعد از حوادث مشروطه و آتش  زدن کاخ  تابستانی سردار امجد در آق اولر، این مکان توسط فردی به نام «شیرخان» ساخته شد.

مسجد شیرخان ثبت میراثی است

هرچند بومیان منطقه نگران تخریب این مسجد هستند؛ ولی کارشناسان میراث فرهنگی گیلان تاکید دارند که  این مسجد- که متعلق به دوران قاجار است- تخریب نخواهد شد.

دکتر میرصالحی در این باره می گوید:  مسجد و حسینیه شیرخان، در اصل یک بنای مسکونی بوده و بعدها مالک آن را وقف مسجد و حسینیه نموده است.

کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی گیلان درباره معماری این مسجد توضیح می دهد:  معماری این بنا دو اشکوبه و دارای تالار باریکی در جلو است و مصالح آن با کاه گل و خشت خام ساخته شده است. و روی آن را با گل سفید پوشانیده اند که در بالای پنجره های طبقه دوم، قرنیس های تکرار شونده با گچ داشته است. سقف بنا لته های چوبی داشت که بعدها به خاطر پوسیدگی تعویض شد.

وی به ثبت میراثی این بنای دوره قاجار اشاره نموده و یادآور می شود: مسجد شیرخان، تحت عنوان مسجد آق اولر به شماره 3366 و در تاریخ 25/12/1379، در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است و طبق قانون، تخریب و آسیب رساندن به هربنای میراثی ثبت شده، مجازات سختی خواهد داشت.

میرصالحی به مرمت این بنا در سال 89 اشاره نموده و می افزاید: در سال 1389 و با اعتباری که میراث فرهنگی برای مرمت بنا تخصیص داد، قرنیس ها و نقوش گچی مسجد مرمت و بازسازی شد ولی در همین چند سال اندک به خاطر رطوبت بالای منطقه و تبله کردن کاه گل ها، قرنیس ها هم فروریخته است.

مکث؛

از گذشته رسم بود در روستاها برای نگه داشتن مکان های عمومی و عام المنفعه خود مردم هزینه می کردند. جمعیت بومی «آق اولر»، بعد از اعطای مجوز ساخت ویلا در این ییلاق باستانی به شدت کاهش یافته و تبعات اعطای چنین مجوز های مخربی، یکی یکی خود را نشان می دهد. تعلق خاطر که به زیست بوم نباشد، حفظ مسجد شیرخان هم برای  ساکنان جدید آق اولر بی معناست. کسانی که تنها به قصد تفریح تنها در روزهایی از سال به آق اولر می روند، کمتر به دنبال عبادت در یک مسجد ساده و بی آلایش در بالای کوه هستند.

حالا تشت های مسی مسجد شیرخان، بی آب است، قرنیس های گچی تاب مقاومت بر کاه گل را ندارند، و لابد اعتبارات هرساله میراث فرهنگی گیلان هم برای مرمت یک بنای میراثی جوابگو نیست! 

برای مشاهده عکس های مسجد شیرخان می توانید به اینستاگرام اینجانب به آدرس mehrish958888 مراجعه نمایید.


 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی   7/6/95