گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

تکمیل حمام مریان در لیست انتظار صندوق احیا


حمام تاریخی روستای مریان، یکی از بناهای میراثی استان است که در سالهای اخیر بخشی از آن مرمت شده است ولی با کمبود اعتبار سازمان  میراث فرهنگی، نیمه کاره رها شده و تغییر کاربری آن هنوز مشخص نیست.

  تا پیش از سال 1389، بخش های زیادی از طاق های حمام مریان و گنبدهای آن فروریخته بود حالا مرمت سقف، طاق ها و دیواره ها صورت گرفته است ولی در عمل دیدن داخل حمام امکان پذیر نیست.

روستای «مریان»، از جمله روستاهای ییلاقی شمال غربی هشتپر تالش و نرسیده به روستای «آق اولر» است. برای دیدن مریان و محوطه های باستانی و گورستان های پیش از تاریخ این روستا، می باید 1080متر از سطح دریا بالاتر بروید.

حمام دوره قاجار و کاشی های به تاراج رفته

در نزدیکی روستای مریان و در یک سراشیبی نه چندان تند، بنایی با آجرهای قرمز و سقف های گنبدی خودنمایی می کند. نیمی از دیوار ها با سنگهای بزرگ سنگ چین شده است. با اینکه تابلوی میراث فرهنگی مبنی بر مرمت بنا در کناره جاده خودنمایی می کند، ولی اثری از یک نگهبان نیز در اطراف یک اثر تاریخی آن هم در یک روستای دورافتاده کوهستانی دیده نمی شود. تنها گاوهای یله در نزدیکی حمام، دم به آفتاب داده و به سان محافظانی، از میراث صاحبان خود مراقبت می کنند.

یکی از اهالی روستای «دیزگاه» درباره این حمام می گوید:  تمام این محوطه، و زمینهای اطراف مال سردار امجد بوده است و این حمام را  هم وی ساخته است.

«حسین احمد پور» به نقل از پیران محل روایت می کند: ملاط میانی این حمام را با  مخلوط آهک و ساروج و شیر مادران تالش و تخم مرغهای محلی ساخته اند. یک نفر روزانه از سوی خان مامور این کار بود. به همین دلیل این بنا بعد از اینهمه سال و در هوای سرد کوهستانی سالم مانده است.

به گفته یکی دیگر از اهالی، حمام قبلا دارای کاشی‏‌های تزیینی و نقاشی دیواری  بوده است ولی بیشتر آنها از بین رفته و یا در گذر زمان  به سرقت رفته است.

مرمت نیمه تمام و حمام تاریخی بدون حفاظ

با اینکه میراث فرهنگی بخش هایی از حمام را مرمت کرده ، ولی این بنای میراثی فاقد درب و پنجره حفاظت شده است و حتی محدوده میراثی هم برای آن درنظر گرفته نشده است. بخشی از پایه های دیوار ضلع جنوبی و غربی، نشست کرده و داخل خاک فرورفته است. درب حمام در ضلع غربی است ولی ورودی حمام با سنگهای کوهستانی و شاخه های درختان مسدود شده است. گویا حافظان این بنای میراثی، عناصر طبیعی مریان هستند.

گورهای باستانی و حفاری های نزدیک حمام

کمی پایین تر از بنای حمام، شیب تندی است که به گفته اهالی، محل کشف گورستانهای  باستانی مریان بوده است. به گفته اهالی، حفاری های زیادی در دهه 1380 در زمین های اطراف «مریان» و «دیزگاه» صورت گرفته و گورهای باستانی و اشیای تاریخی زیادی از این گورها بدست آمده است.

به گفته کارشناسان میراث فرهنگی، محوطه باستانی گورستان مریان، بزرگترین گورستان پیش از تاریخ ایران است و در عرصه‌‏ای به مساحت 400 هکتار، در مناطق ییلاقی مریان، آق اولر و تندبین گسترده شده است.

 بر اساس فهرست بناهای میراثی گیلان که در سایت میراث فرهنگی گیلان موجود است- در اطراف روستای مریان و  نزدیک به حمام تاریخی مریان تاکنون 9محوطه باستانی مورد کاوش قرار گرفته است. گورستانهای تاریخی این محدوده مربوط به دوران پیش از تاریخ است. افزون بر آن در نزدیکی مریان روستاهای دیگری همچون؛ «خشکه دشت»، «دیزگاه»، «تول»، «گل باشی» و «آتشگاه» بین سالهای 1382 تا 1383هم مورد کاوش قرار گرفته است.

 در این گورستانهای تاریخی گورهای چند طبقه و اشیاء تاریخی بدست آمده است. اما تنها یک نمونه از گورهای کشف شده و اسکلت باقی مانده از گورهای پیش از تاریخ در موزه رشت به عنوان مرکز استان نگهداری می شود. با اینکه این محوطه ها در سالهای یاد شده در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است؛ اما گردشگران به ییلاقات تالش اعم از مریان و آق اولر تنها می توانند از طبیعت ییلاق استفاده نموده و تنها نظاره گر حمام و کاخ نیمه مرمت شده سردار امجد در آق اولر باشند.

حمام خصوصی خاندان سردار امجد  

با اینکه برخی منابع قدمت بنا را به دوره صفویه و یا اوایل قاجار نسبت می دهند، ولی کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی گیلان می گوید: این بنا مربوط به اواسط دوره قاجار است. حمام مریان مربوط به خاندان سردار امجد، خان کرگانرود بوده و در واقع برای استفاده خصوصی این خاندان ساخته شده بود.

مهدی میرصالحی در ویژگی های این بنای میراثی می افزاید:  بنا دارای وسعت 200 متر مربع است، ملاط حمام مریان از سنگ و آجر ساخته شده و شامل تون، صحن ورودی، سربینه، خزینه و ..  بوده است.

وی ادامه می دهد: با اینکه حمام مریان در 11شهریور سال 1382 و به شماره 9919 در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است، ولی 7سال بعد به دلیل فقدان اعتبار، سازمان میراث فرهنگی توانست بخشی از بنا را مرمت نماید.

حمام مریان فرصت مناسبی برای تغییر کاربری دارد و باتوجه به کشفیات گورهای باستانی می توان در خود حمام و یا نزدیک به آن، موزه ای همانند موزه عصر آهن تبریز ساخت.  اما با وجود مرمت بخش های زیادی از حمام مریان از سوی میراث فرهنگی از سال 89 تاکنون  بازدید از داخل بنا هم امکان پذیر نیست.

سازمان میراث فرهنگی  اعتباری برای  تکمیل مرمت ندارد

معاون سازمان میراث فرهنگی گیلان در پاسخ به این سئوال که چرا از سال 89 مرمت حمام مریان متوقف شده است، می گوید: در سال یاد شده با اعتباری که برای مرمت حمام مریان تخصیص یافت، بخشی از مرمت انجام شد ولی با توجه به عدم تخصیص بودجه برای تکمیل پروژه، در نهایت عملیات مرمت به اتمام نرسید.

محمد رضا باقریان در مورد آینده این حمام و تغییر کاربری بنا  به عنوان موزه پس از اتمام مرمت بیان می دارد: در برنامه های میراث، تغییر کاربری حمام مریان به عنوان موزه پیش بینی نشده است. زیرا بهره برداری از یک ساختمان به عنوان موزه شرایط و استانداردهای خاص خود را می باید داشته باشد و نیازمند رعایت و اخذ مجوزهای خاص می باشد.

وی در پاسخ به این سئوال که برای تکمیل مرمت، چه میزان اعتبار مورد نیاز است؛ ابراز می کند: راه واگذاری بناهایی که سازمان میراث فرهنگی مالک آنهاست، از طریق صندوق احیاء و بهره برداری بناهای تاریخی سازمان میراث است و لازمه آن انجام فرآیند و اخذ مجوزهای لازم از هیات دولت می باشد.

باقریان تاکید می کند: اداره کل میراث فرهنگی استان، بناهای قابل واگذاری جهت مرمت و احیا را به تفکیک شهرستان تهیه و به صندوق احیا اعلام نموده است و حمام تاریخی مریان یکی از این بناهاست.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 14/7/95

تاخیر در ثبت میراثی حمام احتشام


فرسودگی در حمام زرجوب دوره قاجار شدید است

در زمانهای قدیم،  هر محله یک واحد مستقل شهری بود و تمامی نیازهای ساکنان محله در همان محل  برطرف می شدد.  بازار، مسجد، حمام و گورستان شاخصه هر محله ای بود.

رشت در حوالی سالهای 1276 هجری قمری، 17حمام عمومی داشت. لویی رابینو، کنسول انگلیس در رشت(1331 هجری خورشیدی) تعداد این حمام ها را 35 باب  ذکر کرده است.

 کم کم حمام های نمره و خصوصی هم اضافه شدند، و 10باب حمام نمره تا دهه چهل ساخته شد.

 با شکل گیری شهرسازی نوین، بیشتر خانه هاصاحب حمام خصوصی شد.  و حمام های عمومی یکی پس از دیگری از کار افتاد و تخریب و نوسازی شدند.

حمام احتشام در بازارچه زرجوب

در محله بقعه خواهر امام رشت از سمت بازار به پل زرجوب، حمام  عمومی کوچکی است  که کمتر شناخته شده است. «حمام احتشام» فرسوده و رنگ پریده در میان بافت بازار سنتی زرجوب، نفس های آخر را می کشد. کمتر از 3دههه پیش  و در زمانی که بازار زرجوب رونق داشت؛  تون حمام احتشام پر آتش بود.

یکی از دربهای ورودی حمام را با بلوک مسدود کرده اند و از تابلوی آبی رنگ بالای حمام می توان فهمید نام حمام احتشام بوده است.  پنجره های طاقی حمام  نیز مسدود شده است و تنها شیشه های بالای طاق های هلالی پیداست. سقف بزرگ و گنبدی حمام از میانه کوچه پیداست و بی شک به سیاق معماری دیگر حمام ها، دارای نورگیر در قله گنبد می باشد.

فرسودگی و نفوذ رطوبت حمام زرجوب

درب اصلی حمام چوبی است ولی از زنجیر و قفل زنگ زده روی در می توان فهمید سالهای متمادی است که حمام گرمای آتش به خود ندیده است. درب چوبی تزیینات خاصی ندارد.  لابه لای شبکه های چوبی، شیشه بکار رفته که بیشتر شیشه های کوچک شکسته است. بی حضور مشتری،  اداره برق نیز پست برق خود را در کنار این حمام عمومی بر زمین استوار نموده است.

خوره رطوبت بدجوری، دیوارهای حمام را تراشیده و فروریخته است. حلب های دامنه سقف و روی سردرها تماما زنگار بسته است  و رشد گیاهان بر روی گنبدها بر سرعت تخریب می افزاید.

حمام احتشام از سه ضلع در میانه 3کوچه قرار گرفته است و در ضلع سوم، تون حمام را هم می توان دید. تونی که بی شک زمانی با سوخت هیزم گرم می شد و حالا از لوله اصلی  گاز  جلوی در می توان فهمید تازمان گاز کشی هم حمام احتشام مشتری داشته است.

یکی از اهالی بازار زرجوب می گوید: حمام احتشام تا 20 سال پیش هم فعال بود. وقتی من بچه بودم به یاد دارم این حمام  تنها خزینه داشت.

حسین علیپور می افزاید: قبل از انقلاب، بخشی از فضای حمام احتشام را به منظور بهداشت محیط دوش گذاشتند و حمام نمره شد.

یکی دیگر از اهالی زرجوب می گوید: محله زرجوب به خاطر بافت متراکم ، جمعیت زیادی  را در خود جای داده است. وسعت منازل هم به حدی نبود که افراد برای خود حمام شخصی بسازند. وجود بازار هم موجب می شد این حمام رونق زیادی داشته باشد.

اسماعیل نداف پور می افزاید: با اینکه حمام احتشام به بزرگی حمام حاج کریم نیست، ولی مشتری زیادی داشت. بعد از گاز کشی هم همچنان رونق داشت .

کسی از مالک نخست  و بانی و سازنده حمام خبر ندارد تنها می دانند که این حمام سرقفلی است که مالک فعلی آن پیرزنی است که حمام به او به ارث رسیده است و توان بهسازی حمام و یا تخریب آن را ندارد.

 به گفته اهالی، فضای داخلی حمام احتشام، تزیینات خاصی ندارد که بخواهند آن را مثلا به عنوان سفره خانه تغییر کاربری دهند. ولی با این حال میراث فرهنگی گیلان از ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام به سازمان میراث فرهنگی کشور خبر می دهد و امیدوار است به زودی این حمام در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت برسد.

ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام

کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی گیلان در این باره می گوید:  با اینکه حمام احتشام نسبت به دیگر حمام های موجود وسعت زیادی ندارد،  ولی  به لحاظ سن بنا و موقعیت قرارگیری آن ارزش میراثی دارد. این حمام از آثار بجای مانده اواخر دوره قاجار است.

مهدی میرصالحی می افزاید: مصالح این حمام سنتی است و از آهک، ساروج ساخته شده و تنبوشه های حمام لوله های سفالین است. ویژگی مهم آن گربه روی کف حمام است که موجب می شد بواسطه تون حمام، سطح و کف بنا همواره خشک و عاری از رطوبت باقی بماند. به همین دلیل حمام تاکنون سرپا مانده است.

وی تصریح می کند: داخل حمام در حال حاضر کاشی کاری و تزیینات خاصی ندارد ولی بعید است در دوره های گذشته و زمانی که حمام تنها با خزینه کار می کرد؛ فاقد ارزشهای هنری بوده باشد. حمام دارای یک سقف گنبدی بزرگ و تعدادی سقف گنبدی کوچک است. و سقف های گنبدی حمام، دارای شیشه های حبابی است و نقش نورگیر را داشته است.

این مسئول از ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام رشت، به سازمان میراث فرهنگی کشور خبر می دهد و می افزاید: اطلاعات نخست بنای حمام احتشام شامل، پیشینه بنا، پلان و عکس و کروکی بنا تهیه شده و  برای بررسی بیشتر به سازمان میراث فرهنگی کشور ارسال شده است.

به گفته کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی، دو سال است پرونده ثبتی حمام احتشام به سازمان میراث فرهنگی کشور رفته است. دو سال زمان زیادی است ولی گویا سستی مطالبه گری در مرکز گیلان، تاکنون نتوانسته است این حمام را در فهرست بناهای ثبتی کشور بگنجاند و بنایی که به ثبت نرسد، دیر یا زود، کلنگ تخریب را بر پی و دیوارش لمس خواهد کرد.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 5/7/95

سفر به «کیشوبن» و «سینه هونی» با خاطره ی فیلم«گلنار»



روستاهای زیبایی در ییلاقات منتهی به «مریان» در تالش وجود دارد که زیبایی های آن را همه مردم ایران بارها و بارها از رسانه ملی دیده اند. «کیشو بن» به عنوان بخش مرکزی تالش، اول بار در سال 1367  بر روی پرده سینماهای کشور رفت. سالهایی که  به تولید فیلم های ویژه کودکان و نوجوانان توجه بیشتری می شد.

فلمبرداری در کیشوبن و جوکندان تالش

فیلم سینمایی «گلنار» با اینکه محصول دهه 60است، ولی جذابیت آن موجب شده همچنان از رسانه ملی پخش گردد. دلیل جذابیت آن شاید، طبیعت بکر، پوشش محلی، و معماری بومی روستاهایی باشد که «کامبوزیا پرتوی» کارگردان گلنار برای فیلمبرداری انتخاب کرد. بخش هایی از این فیلم در جنگلهای «جوکندان» و بخش هایی نیز در روستاهای ییلاقی«کیشوبن» فیلمبرداری شد.

شخصیت اصلی فیلم، دختری است که با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کند. «گلنار» روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. قورباغه ای که در حوالی چشمه تخم گذاشته، از گلنار استمداد می خواهد تا بچه هایی را که به لانه اش سنگ می اندازند؛ دور کند. «گلنار» دستمال خود را به باد می سپارد. باد دستمال آبی او را- که یادگار مادرش است- با خود می‌برد. او در پی دستمال به جنگل می‌رود و راه را گم می‌کند و گرفتار خرسها می شود. خرس‌ها او را برای انجام کارهای روزانه و پخت و پز پیش خود نگه می‌دارند. پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار می‌گردند، اما او را نمی‌یابند. منجی گلنار هنر آشپزی و سبدبافی وی با شاخه های درختان است.

گلنار سبدی چوبی می بافد و خود لابه لای کلوچه های محلی که پخته، پنهان می شود و خرس سبد حاوی گلنار را به «کیشوبن»  برمی گرداند.

تغییر فرهنگ و معماری بومی

حالا سفر به «کیشو بن»، با کاراکتر گلنار جذاب تر است. هرچند در سالهای اخیر، از تعداد خانه های چوبی که با گل سفید پوشیده شده اند؛ بسیار کاسته شده است ، اما لای پرچین های بافته شده از سرشاخه های نازک درختان تک و توک می توان معماری بومی را دید. مسیر مذکور با عبور از دامنه ها و  دره های سر سبز کوههای تالش با حرکت خودرویی که پیچ تند کوه را دور می زند؛ مناظری بدیعی را برای گردشگران به تصویر می کشد.

 برای رسیدن به «کیشوبن» باید مسیر شهر «هشتپر» تالش را به سمت ییلاقات «مریان» بروید.  این  مسیر در جهت رودخانه پر آب «کرگانرود» است و هرچقدر به سمت کوه می روید، صدای جریان آب که سنگهای کوه را می شکافد، بیشتر شنیده می شود.

کیشو بن و درختان سبزی که خشکیده اند

یکی از اهالی هشتپر در وجه تسمیه این محل می گوید: «کیش» نام یک نوع درخت بومی است. شمشمادهای بومی گیلان را به تالشی کیش می گویند.

«شهاب طولگیلایی» می افزاید: کیشوبن به معنی زیر درختان کیش است و در مجموع به مکانی اطلاق می گردد که دارای درختان کیش زیادی باشد.  به دلیل وجود درختان کیش در سالهای گذشته، نام خیلی از روستاهای تالش ترکیبی از درخت کیش است.

بعد از عبور از روستای «ماشین خانه»، تابلوی «معدن سنگ لاشه و مالون» در کناره جاده خودنمایی می کند. معدنی که هر چند اشتغال منطقه است ولی آفتی است که به جان درختان کیش افتاده و بر نگرانی محلی ها افزوده است.

«علی اصغری» در این باره می گوید: هرچقدر زمان به جلو می رود، از تعداد درختان کیش کاسته می شود. این درختان بومی  بازمانده عصر پس از یخبندان است و به خاطر همیشه سبز بودن آن نزد مردم تالش جایگاه ویژه ای دارد.

وی می افزاید: به خاطر مقاومت بالای چوب این گونه گیاهی، در عصر قاجار و پهلوی امتیاز برداشت کیش به شرکتهای روس و انگلیس داده شد به حدی که کیش در معرض خطر انقراض قرار گرفت.

این شهروند تالشی یادآور می شود: با اینکه دهه 70 منابع طبیعی قطع این گونه درختی را ممنوع اعلام کرد، ولی حفاریهای معادن سنگ و شن و ماسه ، خود عاملی برای از بین رفتن این گونه گیاهی است. کندن زمین و پخش شدن خاک این معادن به ریشه و برگ گیاه آسیب جدی رسانده و هر روز از تعداد درختان کیش کاسته می شود.

دیدن شمشادهای سوخته و خشکیده -که روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود- بسیار غم انگیز است. گیاهی همیشه سرسبزی که برای مردم تالش جنبه قداست داشته و در آیین های نوروزی و مذهبی سرشاخه های جوان شمشماد سمبل زندگی بود، حالا آفت «شب پره» هم به جانشان افتاده است.

در فیلم گلنار نیز وقتی کارکتر اصلی داستان به روستا برمی گرددو اهالی برایش جشن می گیرند، سرشاخه های جوان کیش تاج سبزی است بر سر بچه های روستا.

دهیاری «کیشوبن» به نام «کیش دیبی» تابلو خورده است. یکی از اهالی منطقه در مورد این شکل نامگذاری، می گوید: نام اصلی و قدیم این دهستان، «کیشو بن» است. اما نزدیکی ییلاقات تالش به خلخال و مهاجرت اقوام ترک به این محدوده در واژه های تالشی هم تاثیر گذاشته است. «کیش دیبی» در واقع تلفظ ترکی «کیشوبن» است.

عبور از رودخانه گلنار

بعد از مدرسه «شهید راحتی»، دیگر از شیب جاده خبری نیست. سطح هموار و درختان تنومندی که کنار رودخانه قد افراشته اند؛ فرصتی است برای رهگذران تا دل به موسیقی آب بسپارند و گذر عمر ببینند.

بستر هموار کنار رودخانه برای محلی ها هم فرصتی است تا با برپاداشت آلاچیق های چوبی پذیرای گردشگران باشند.

این رودخانه -که از شعبات کرگانرود است- همان رودخانه ای است که  «غزل بانکی» یا «گلنار» دهه 1360 از آن عبور کرد و در دل جنگلهای تالش گم شد. 3دهه بعد از این فیلم، حالا دیگر صدای تبر «آقا خرسه» از آن سوی رودخانه شنیده نمی شود که می گفت من صاحب جنگلم! اما لابه لای موسیقی آب، صدای اره برقی ، لرزه بر اندام هر درختی می اندازد و درختانی که با مجوز و بی مجوز روزانه بر بستر خاک می افتند.

در روستای «کیشوبن» و دیگر روستاهای اطراف، مثل دهه 1360 خبری از معماری بومی نیست. ویلاهای تازه ساخت، آهن و سیمان و حصار فلزی. تک و توک خانه های چوبی با معماری کوهپایه های غرب گیلان لابه لای درختان پیداست. آفتاب ییلاقات، رنگ آبی درب و پنجره های خانه های قدیمی را هم کمرنگ کرده است و لته های تراش خورده چوب سقف ها نیز تعویض نشده و پوشیده  از خزه است.

دمی آسودن کافی است تا برای دیدن چشمه ی «سینَه هونی» برویم. چشمه ای که گلنار و دخترهای آبادی با کوزه های گلین از آن آب می آوردند، و گلنار دستمالش را در جوار آب به باد سپرد.

خنکای چشمه سینه هونی

 باید  از دهیاری «کیشوبن» بالاتر رفت. گرمای شدید «دره تنگاب»، خزان پاییز درختان را به ارمغان آورده است. کمی جلوتر، در حاشیه جاده، بره های کارد خورده روستای «بره پشت» انتظار مشتری می کشند. نرسیده به روستای «شیله وِشت»، در کناره جاده، چشمه آبی با تنبوره ای چوبی از دل کوه پایین می آید. اینجا لوله های آب بر نیز از چوب تراشیده شده اند. روستای «سینه هونی»، نامش را از همین چشمه گرفته است. «هونی» به زبان تالشی به معنی «چشمه» است. سینه هونی از دل کوه بیرون می جوشد و خنکای خود را به مسافران خسته هدیه می دهد.

مکث؛

دیدن کیشوبن و سینه هونی، جوکندان و حتی قلعه لیسار که در پس زمینه های فیلم گلنار  برای همه مردم ایران بارها و بارها پخش شده، لذت سفر را دوچندان می کند و خاطرات ما بچه های دهه 60 را زنده نگه می دارد وقتی اول بار از پرده سینما فیلمی را دیدیم که  ویژه سن ما در طبیعت بکر تالش ساخته شده بود و حالا جای خالی ساخت چنین فیلم هایی برگرفته از فرهنگ بومی منطقه و  با وجود شبکه های استانی خالی است.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی4/7/95

 

 

افسانه ها و مولودیهای تالشی در آوازهای «صمد حبیبی»


 اسفند ماه سال 1392 بود که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان تالش، از پیشکسوتان موسیقی تالش تجلیل نمود. در این همایش که تحت عنوان، « بزرگداشت پیشکسوتان موسیقی تالش» برگزار شده بود، از 10 چهره برتر در موسیقی محلی تالش تجلیل گردید.

یکی از این چهره ها، «صمد حبیبی» بود.  وی بازنشسته آموزش و پرورش است و از جوانی به عنوان خواننده  فولکوریک تالش و مولودی خوان در تالش شناخته شده بود. انتشار اولین کاست آوازهای محلی او به زبان تالشی، شهرت وی را تا جایی رساند که حالا به شهرهای مختلف کشور دعوت می شود و به زبان تالشی  و فارسی برنامه اجرا می کند.

به سراغ وی رفتیم تا در مورد زندگی و سبک خوانندگی اش بیشتر بدانیم. وی که تازه از سفر مشهد برگشته می گوید؛ یک هفته از سوی مراکز فرهنگی آستان قدس رضوی برای اجرای برنامه های مولودی خوانی ویژه ولادت امام رضا(ع) به مشهد الرضا دعوت شده بودم.

-        چطور شد که شروع به خواندن آواهای محلی نمودید و حالا به عنوان یک پیشکسوت مطرح هستید؟

من در دهم آذر ماه سال ۱۳۲۳ در روستای «سیاه بیل» رضوانشهر متولد شدم. 2ماهه بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و 6سال بیشتر نداشتم که مادرم هم فوت کرد. پس از آن خواهر بزرگم سرپرستی مرا بر عهده گرفت.

من در خانواده ای رشد کردم، که پدر، خواهر و برادرم  و دختر دایی ام همه آواها و ترانه هایی محلی را به زبان تالشی می خواندند و همین باعث شد وراثتی خواندن به من هم منتقل شود. خواهر بزرگم که سرپرست من بود، صدای دلنشینی داشت و مرتب آواها و دو بیتی های محلی را به تالشی می خواند و ما هم از بر می کردیم. خواهر و دختر دایی ام سالها پیش، بخشی از ترانه های محلی  را که می خواندند، به صورت کاست ضبط کرده اند.

  بچه که بودم، همانند پدرم و خواهرم -که آواز می خواندند- من هم  به تقلید اشعار تالشی را که از دیگران یادگرفته و حفظ کرده بودم، می خواندم. در راه مدرسه و یا در مزرعه در جنگل هر جایی که طبعم می کشید، آواز می خواندم.

 

-        شما فارسی و تالشی را توام می خوانید.    اشعار بزرگان موسیقی زبان فارسی را هم با صدای دانشینی می خوانید.

 بهر حال تحصیل من در مدرسه و بعدها شغل من در آموزش و پرورش به عنوان یک فرهنگی تاثیر زیادی در حفظ اشعار بزرگان ادب پارسی داشت.

من دهم آذر ماه1346 سربازی رفتم و 10آذر ماه سال1352 هم در آموزش و پرورش گیلان استخدام شدم. دو سال معلم آموزش ابتدایی بودم و بعد از آن به عنوان کادر اداری خدمت کردم و در نهایت  آذر ماه 1380 هم بازنشست شدم. از وقتی دانش آموز بودم در راه مدرسه و خانه برای خودم آواز می خواندم. درس خواندن من و حفظ اشعار کتابهای درسی و غیر درسی هم باعث شد غیر از تالشی اشعار دیگری را هم  به فارسی بخوانم. اشعار زیادی از سعدی و حافظ از حفظ کرده ام و بسته به موقیعیت مراسمی که دعوت می شوم، می خوانم.

-        چطور شد که به عنوان خواننده حرفه ای از شما دعوت کردند؟

سالهای 1360 بود که من برای اولین بار نوار کاستی از آوازهای محلی و اشعار مولودی خوانی که خوانده بودم، پرکردم و به بازار فرستادم، همین امر باعث شد شناخته شوم و از آن پس از مراکز فرهنگی گیلان و البته بیشتر تهران به سراغم آمدند. اول بار در «تالار وحدت» اجرا داشتم. کم کم از سوی دیگر مراکز فرهنگی هم دعوت شدم، اجراهای زیادی در تالار وحدت، ارسباران، تالار اندیشه و ... داشتم.

کم کم بیشتر شناخته شدم و از استانهای دیگر هم برای من دعوت نامه می آمد. به استانهای زیادی برای اجرا سفر کرده ام؛  کرمان، لرستان، سیستان و بلوچستان و مشهد از جمله شهرهایی است که زیاد سفر کرده و اجرا داشته ام.

-        در گیلان چطور ؟

اجراهای من در استانهای دیگر بیشتر بوده ، البته یکی دو بار به رشت دعوت شدم و دفعات محدودی هم ضبط برنامه از شبکه باران داشتم ولی در مراسم های استان گیلان کمتر دعوت شده ام. بیشتر فعالیت خوانندگی من در شهرستان زادگاهم یعنی رضوانشهر می باشد. تا کنون چندین بار برای اجرای مولودی های مذهبی به مشهد دعوت شده ام و یک موسسه فرهنگی در مشهد نیز که بر روی ضبط آواهای محلی کار می کند، اشعار تالشی مرا ضبط کرده است.

در موزه میراث روستایی هم هر زمانی ویژه برنامه داشته باشند، از بنده دعوت می شود و برای میهمانان اشعار خوش آمدگویی و مولودی خوانی و چاوشی خوانی را به زبان تالشی می خوانم.

-        در مورد سبک خوانندگی خود بیشتر توضیح دهید؟

سبک من، در زمینه موسیقی مقامی «سبک تالشدولایی» است و بیشتر مرا به عنوان «مولود نامه خوان »  می شناسند.

مولودیهایی که می خوانم، در مدح ائمه اطهار و پیامبر اکرم(ص) می باشد. در برنامه های مناسبتی به شهرهای مختلف دعوت می شوم و برنامه اجرا می کنم.  مثلا سال 1385 که به نام «سال پیامبر اکرم (ص)» بود در «جشنواره سراسری نغمه خوانان ایران» شرکت کردم. برنامه را شهرداری تهران و در فرهنگسرای هنر برگزار کرده بود و از من هم دعوت و در پایان مراسم از بنده تجلیل گردید.

من بیشتر ترانه های فولکوریک عامیانه را که نسل اندر نسل و سینه به سینه در میان مردم تالش رواج داشت را می خوانم. برخی را هم خودم سروده ام. طبیعت بکر رضوانشهر و تالش، ذوق هنری هر شاعری را به جوش می آورد. از برخی اشعار شاعران مشهور هم در سروده هایم استفاده می کنم مثل اشعار باباطاهر، برزکوهی. اشعار عرفانی و پندآموز سعدی و حافظ را هم می خوانم.

سروده های  تالشی خود را منتشر کرده اید؟

یک سری از اشعاری که خودم سروده ام، در دفتری یادداشت کرده ام ولی تا به حال آنها را چاپ نکرده ام. بخشی از دو بیتی هایی که من می خوانم جنبه عمومی دارد یعنی در فرهنگ مردم در میان داستانها و افسانه های تالش رایج است و من آنها را هم جمع آوری کرده ام.

در حوزه فرهنگی، قوم تالش کمتر شناخته شده است. من بر روی زبان تالشی  و حفظ آن خیلی تعصب دارم و همواره از فرزندانم می خواهم با بچه های خود به زبان مادری و تالشی صحبت کنند.

من وقتی می بینم فرزندان تالش  به زبان خود صحبت نمی کنند؛ خیلی ناراحت می شوم. زبان هر منطقه فرهنگ و هویت آن قوم است و باید حفظ شود.

فرزندان شما هم راه شما را ادامه داده اند؟

6تا بچه دارم ولی تنها یکی از آنها به تالشی می خواند.

 

-        چه پیامی برای مسئولان فرهنگی دارید؟

ما در تالش اساتید موسیقی برجسته ای داریم مثل؛ استاد خادمی، ذبیحی، سید نهضت حسینی نژاد و... مسئولان باید در زمان حیات از آنها حمایت کنند تا این موسیقی محلی حفظ شود و به دیگر استانها هم معرفی شود. سال 92 استاد «قسمت خانی» را به دلیل بیماری از دست دادیم. وی از پیشکسوتان موسیقی و آوازهای محلی و اصیل تالش بود. از شبکه استانی هم انتظار می رود بیشتر روی شناخت و حفظ زبان تالشی برنامه بسازد و در زمان حیات این اساتید به فکر آنها باشند.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 28/6/95

حریم پل خشتی لنگرود، همچنان پارکینگ ماشینهاست


حریم پل خشتی لنگرود، چهره ناخوشایندی دارد.  با اینکه این پل خشتی از جمله بناهایی است که پیش از انقلاب و در 13خرداد سال 1351 در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است، اما حریم این بنای میراثی بیش از آنکه یک فضای تفریحی و گردشگری برای مسافران جذابیت ایجاد نماید، به عنوان پارکینگ شهرداری لنگرود کاربری یافته است.

عبور رودخانه لنگرود و شعبات آن از چندین محله شهر جذابیت ویژه ای به لنگرود بخشیده  است. در گذشته به دلیل بندر بودن لنگرود از زمان نادر شاه افشار، حمل کالا و بار از طریق رودخانه صورت می گرفت. در محل تلاقی دو شعبه رودخانه، پل خشتی مرتفعی وجود دارد که «فشکالی محله» و «انزلی محله» را بهم متصل می کند.

پل خشتی لنگرود در توصیف مستشرقین

سفرنامه نویسان اروپایی زیبایی لنگرود را ستوده و آن را همسان «ونیز» توصیف کرده اند. «ویلیام ریچارد هولمز» که در دوران محمد شاه قاجار(1844میلادی- 1250شمسی) از سواحل خزر دیدن کرد، در وصف پل خشتی لنگرود نوشته است: «پل نزدیک شهر، سازه زیبایی است. قوس های نوک تیز و بلند آن تقریبا به یک وجبی لبه دیواره ی پل می رسد و به بنا سبک زیبایی می بخشد. فرسودگی خشت های پل حاکی از قدمت آن است، با این وجود خود پل به خوبی مرمت شده است.» هولمز حتی بقایای کشتی «کاپیتان التون» را- که در زمان نادرشاه افشار ساخته شده بود- در مرداب های لنگرود دیده بود.

دکتر منوچهر ستوده نیز که دهه 1340 از پل خشتی لنگرود دیدن کرده است، نوشته، « دو طرف پل به جاده دو طرفه که موازی جریان آب است، ختم می شود. برای اینکه انتهای دو شیب پل بر جاده اصلی سوار شود، این جاده دو طرفه را از طرفین سربالا ساخته اند. چنین طرحی در هیچیک از پلهای گیلان تاکنون دیده نشده است. » این نویسنده، تاریخ بنای لنگرود را به دوران سلجوقی نسبت داده و به بندر بودن این شهر و تردد کشتی های اروپایی از  دید «سفرنامه  هنوی» تاکید دارد. البته وی نیز تاریخ بنای پل را به درستی نمی داند و تنها به نقل از رابینو، کنسول انگلیس در رشت (1906تا1912) اشاره دارد که پل معروف به «حاج آقا پُرد» می باشد. و احتمال داده که مرمت آن توسط « حاجی آقا بزرگ منجم باشی» حاکم لنگرود در دوره قاجار چنین تصوری را به عنوان بانی ایجاد کرده است.

بنایی که سمبل لنگرود است

پل خشتی لنگرود، هنوز هم مهمترین راه ارتباطی بین فشکالی محله و راه پشته است. قدیمی ترین بنای باستانی لنگرود سالهاست سمبل این شهر شده  و مردم با آن خاطرات نوستالژیک دارند. آرم سربرگ نامه های اداری و حتی آرم پاکت های نامه های شهرداری لنگرود هم، تلفیقی از پل خشتی لنگرود و لنگر کشتی است.

چند سال پیش شهردار وقت، حتی نرده های دور اداره شهرداری را برداشت و به جای آن پل خشتی لنگرود را  به صورت تکرار شونده دور تا دور اداره بنا کرد. آن هم با آجرچینی های قرمز و لنگری در میانه .

حریم بنای میراثی، پارکینگ شهرداری است

اما سالهاست حریم یک بنای میراثی که محلی ها ساخت آن را به یک پیرزن و تخم مرغهایش نسبت می دهند؛ سالهاست پارکینگ خودرهای مسافر و بازاریان شده است.  محوطه جهت غربی پل از ابتدای بازار حصیرفروشان تا سماکان، تماما خودرو پارک شده است. 

مدیر میراث فرهنگی شهرستان لنگرود، درباره مشخصات این پل خشتی می گوید: آنگونه که منابع نوشته اند، پل خشتی لنگرود بنای دوره صفویه است و ساخت آن را به سالهای 926 قمری نسبت می دهند.

«سید مهدی شمسی» می افزاید: هرچند ساخت این پل را به دوره ایلخانی هم نسبت می دهند ولی سند معتبری در این زمینه در دست نیست. زیرا تا سال 912 قمری در لنگرود تنها پل چوبی وجود داشته است.

وی خاطر نشان می سازد: این پل بر روی رودخانه لنگرود  و در مسیر راه قدیمی لاهیجان به لنگرود ساخته شده  و به دلیل قرار گرفتن درمرکز شهر و بافت نزدیک به بازار، همچنان اهمیت ترددی خود را حفظ کرده است.   

مدیر میراث لنگرود در توضیح مشخصات این پل ادامه می دهد: پل خشتی لنگرود، 37متر طول و 50/4 متر عرض دارد و ارتفاع از سطح رودخانه 70/9متر می باشد. ملاط آن از آهک و ساروج بوده و دهانه های فراخ پل امکان تردد  کشتی ها را امکان پذیر می کرده است.

حوالی سالهای 1380، شهرداری لنگرود با ایجاد یک پاساژ  و ایجاد فضای تجاری، حریم پل را بهسازی نمود. و بخشی از فضای جلوی پاساژ را  به منظور پارکینگ  کف پوش حالا سالهاست  حریم یک بنای میراثی در میان دود و ماشین و دستفروشان پنهان مانده است.

مدیر میراث شهرستان لنگرود که تازه چند روزی است، این سمت را پذیرفته، هنوز برنامه مشخصی برای آزادسازی حریم یک بنای میراثی ندارد ولی وعده می دهد به زودی با شهردار لنگرود  در این زمینه نشستی داشته باشد.

تلاش بی سرانجام برای تغییر مکان پارکینگ

با این حال یکی از اعضای شورای شهر لنگرود می گوید: تغییر کاربری مکان مذکور همواره جزو اولویت های مدیریت شهری لنگرود بوده ولی کمبود اعتبار مانع شده است.

«رقیه سروری» در این باره می افزاید: مرکز شهر لنگرود و بافت بازار فاقد یک پارکینگ عمومی است. با اینکه شورای شهر همواره تغییر کاربری حریم پل خشتی را جزو برنامه های خود اعلام کرده است، ولی تا زمانیکه مدیریت شهری نتواند فضای دیگری را به عنوان پارکینگ ایجاد نماید، عملا طرح های گردشگری حریم پل خشتی امکان پذیر نیست.

عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهر لنگرود تاکید می کند: شورای ترافیک شهرداری لنگرود به دنبال زمین دیگری در مرکز شهر برای ایجاد پارکینگ است ولی کمبود اعتبارات شهرداری تاکنون مانع از انجام آن شده است.

سالهاست، پل خشتی لنگرود کارکردهای گذشته خود را از دست داده است. حالا دیگر کرجی های کالا و بار، زیر پل خشتی باراندازی نمی کنند. و آن گونه که تصاویر قدیمی از این پل نشان می دهد، دیگر مسابقه «نودنبال رانی» از زیر پل تا مرداب لنگرود صورت نمی گیرد. آب رودخانه هم به واسطه سرریز فاضلاب های شهری به داخل رودخانه بقدری آلوده شده که از تعداد ماهیگیران هم روز به روز کاسته می شود. حریم یک بنای میراثی که می توانست یک مرکز گردشگری و جذب درآمد برای شهرداری باشد؛ تنها کاربری پارکینگ یافته و در میان دود خودروها نفس پل خشتی دوره صفویه به شماره افتاده است.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 1/7/95