تخریب طبیعت ، با فرهنگ احترام به طبیعت ما ایراینیان همخوانی ندارد.
کشورهایی که تحت نفوذ تمدن بین النهرین بوده اند، آغاز سال نو آنها با تولد طبیعت گره خورده است. تقویم این کشورها بر اساس فرهنگ کشاورزی تنظیم شده است.
در کشورهایی که تحت نفوذ فرهنگ بین النهرین بوده اند، هماهنگی و همزادی با طبیعت به چشم می خورد. حوزه نفوذ این تفکر در کشورهایی که پیشتر جزو ایران بزرگ بودند، دیده می شود و مهمترین این فرهنگ، برپایی آیین های نوروزی است که با رویش گیاهان پیوند دارد.
در استان گیلان، یک ماه پیش از آغاز سال نو، آیین های مبتنی بر کشاورزی هم آغاز می گشت.
تنوع آیین های پیشواز نوروز در گیلان
یک مردم شناس در این باره می گوید: تنوع آیین های پیشواز نوروز در گیلان، نشان از پیوند ما با طبیعت دارد و تنوع قومی موجب تعدد این آیین هایی شده که بن مایه آنها احترام به طبیعت و برکت خواهی برای سال جدید کشاورزی است. این آیین ها، به آیین های «جلگه نشین» و «کوه نشینان» تقسیم می گردند و تنوع آن در استان گیلان، بستگی به پراکندگی و نوع معیشت هر منطقه دارد.
«هوشنگ عباسی» یادآور می شود: در اکثر این آیین ها، ساختار نمایشی با موسیقی، طنز و حرکات نمایشی وجود دارد. مثلا در «نوروز خوانی»، دسته های 3یا 4نفری از نوروز خوانها روستا به روستا به راه افتاده و اشعار «بهاریه» در استقبال نوروز می خواندند. گاهی در این اشعار رویدادهای زمان و مسایل سیاسی هم چاشنی می شد.
«عروس گولی» آیین نمایشی مخصوص جلگه نشین ها و با موزیک و کمدی در رفتار و گفتار همراه بود. اعضای نمایش شامل؛ یک غول و یک پیرمرد و دو نوجوان که خود را به شکل «کاس خانم» و «ناز خانم» در می آوردند و ترانه های عروس گولی را در حین اجرا می خواندند. این نمایش با موسقی سرنا و نقاره و بعد از غروب خورشید آغاز می شد و گروه نمایشی، در محلات مختلف به راه می افتادند و یک عده تماشاچی هم معمولا همراهیشان می کردند. غول کلاه حصیری به سر داشت و صورتش را سیاه می کرد و با رقیب خود که پیرمرد بود می جنگید.
نویسنده کتاب «آیین های سنتی در گیلان»، «رابچره» را از دیگر نمایش های آیینی پیش از نوروز نام می برد و در توصیف آن می افزاید: رابچره مخصوص دامداران بود، معمولا جوانی در پوست بز یا پوست آهو می رفت و گروه نمایشی با گرداندن آن در محلات، شعرهای مخصوص می خواندند.
آیین «بره اندازی» در مناطق رودبار برگزار می شد؛ پیشانی بره ای را با پارچه های رنگین می آراستند و چند نوجوان در مناطق مختلف به راه افتاده و وارد خانه های بدون حصار می شدند. نوجوانان بره را آهسته داخل خانه می انداختند و صاحب خانه که می دانست این بره پیک نوروزی است، هدیه ای به گردن بره بسته و به بیرون خانه هدایت می کرد.
وی تصریح می کند: این آیین با اندکی تفاوت در مناطق صومعه سرا« شال اندازی» و یا «آیینه طاق دونی» بود. نوجوانان، آیینه ای را با پارچه های رنگی و یا گیاه کیش (شمشاد) که همیشه سبز بود تزیین می کردند و آیینه را داخل خانه می انداختند و صاحبخانه هم هدیه ای به آیینه می بست و بیرون خانه می گذاشت.
آش چهارشنبه خاتون و استعانت از طبیعت
هوشنگ عباسی خاطر نشان می سازد: آیین چهارشنبه سوری نیز با طبیعت گره خورده بود. در گذشته مردم در شب چهارشنبه سوری، آشی درست می کردند که به آن « چهارشنبه خاتون» می گفتند. این آش با استفاده از سبزی های محلی تهیه می شد. مردم جلگه نشین، 7 نوع گیاه محلی و کوه نشین ها 40 نوع گیاه را از کوهستان های اطراف جمع کرده و با آن آش درست کرده، و خیرات می کردند و عقیده داشتند این خیرات موجب برکت به زندگی می شود.
کاشت «قلنج دار» هم در سحرگاه چهارشنبه سوری صورت می گرفت و معمولا جوانانی که می خواستند شجاعت خود را ثابت کنند، سحرگاه، نهال درختی را به پشت گرفته و برعکس راه می رفتند و در مکان خاصی نهال را می کاشتند. مردم عقیده داشتند، خوردن میوه این درخت موجب می شد فرد به بیماری قلنج دچار نگردد.
آیین های نوروزی وابستگی انسان به طبیعت را به نمایش می گذاشت
یک پژوهشگر مطالعات فرهنگی نیز می گوید: در تمام ایران، پیشواز نورز با سبز کردن دانه های خوراکی آغاز و با رفتن به طبیعت پایان می یافت. کشاورزان نیت کرده و 7نوع دانه خوراکی را سبز می کردند و عقیده داشتند، هر دانه ای بهتر رشد کند، باید همان دانه را به عنوان محصول کشاورزی سال بکارند. پایان نورز نیز با رفتن به طبیعت و سبزه به آب انداختن پایان می گرفت.
عباس ایمانی می افزاید: در همه این آیین ها، انسان خود را وابسته به طبیعت دانسته و از طبیعت خواستار برکت و افزایش روزی می شد. مثلا سبزه به آب انداختن، در حقیقت درخواست از الهه آناهیتا، الهه آب بود تا باران بیشتری برای رشد گیاه بباراند و مردم در واقع به آب هدیه می دادند تا سال پرمحصولی داشته باشند.
این استاد دانشگاه، آیین نمایشی «پیربابو» در گیلان یا «حاجی فیروز» در استان های مرکزی، را سمبل جنگ بین خدای نباتی با دیو خشکی می داند و تصریح می کند: این آیین ها، سمبل اسطوره خدای نباتی تمدن بین النهرین است که خدای نباتی سالی یک بار کشته می شود و با رفتن به زیر زمین یا همان دنیای مردگان، با صورتی سیاه از زمین روییده می شود و زندگی نویی را آغاز می کند. این آیین برگرفته از اسطوره دموزی است که بعدها به شکل داستان «سیا وخش» یا «سیاوش» در فرهنگ ما باز تولید شده است.
وی تاکید می کند؛ پنجم اسفند ماه، روز زمین والهه اسفندارمز بود، الهه ای که ریواسی را رویاند تا اولین زوج ایرانی با ریشه نباتی متولد شوند. اولین زوج ایرانی در فرهنگ ما خواستگاه نباتی داشت و آنها پیوند خود را با گره زدن سبزه های روییده از زمین جشن گرفتند.
اگرتحلیل درستی از فرهنگ نیاکان خود داشته باشیم، می بینیم، آغاز بهار، با قرار دادن سبزه بر سفره هفت سین بود و پایان آن با گره زدن سبزه و آرزوی خوشبختی و سبزه ای که به آب می اندازیم.
نگاه صرف مادی به طبیعت، پیامد مدرنیته است
این استاد دانشگاه در مورد ضرورت حفظ آیین های گذشته با محوریت حفظ طبیعت می افزاید: در ترویج آیین های گذشته می باید، جوهره آن که همانا حفظ و نگهداری محیط زیست است، ملاک قرار گیرد و حفظ محیط زیست به صورت یک ارزش اجتماعی ترویج گردد.
وی تاکید می کند: یکی از پیامدهای مدرنیته، نگاه مادی صرف به طبیعت است و در این نوع نگاه تنها بهره اقتصادی مورد توجه قرار می گرد. این است که ما می بینیم در 13 فروردین که روز طبیعت نامگذاری شده ، تنها بهره مندی از طبیعت مورد توجه قرار می گیرد و تخریب طبیعت پس از 13 فرودین ، با فرهنگ احترام به طبیعت ما ایراینیان همخوانی ندارد.
تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 8/12/94