«اطاقور» یکی از شهرهای شهرستانهای لنگرود است که در گذشته و در دوران قاجار به صورت آبادی های یکپارچه و تحت مالکیت خان منطقه ای بود که به آن «بیجار پس» می گفتند. بیجار پس مجموعه آبادی هایی بود به مرکزیت اطاقور که مقر حکومتی آن در عمارتی بود که امروز نفس های آخر را می کشد.
اطاقور دو بنای میراثی و تاریخی مربوط به دوره قاجار داشت که خوشبختانه «عمارت هدایتی» در یازدهم مهرماه1383 و به شماره 11138 در فهرست بناهای ثبت شده میراث فرهنگی قرار گرفت ولی «عمارت محمودی» بطور کامل تخریب شد.
عمارت هدایتی سمبل خوانین بیجار پس
وجود عمارت هدایتی، خان منطقه بیجار پس نشان از رونق و عظمت این منطقه و بخصوص اطاقور داشت ولی تخریب این عمارت توسط برخی افراد ناآگاه به داشته های فرهنگی از یک سو و عدم تخصیص اعتبار لازم برای بهسازی این عمارت توسط مسئولان محلی و میراث فرهنگی استان موجب شده، وضعیت نگهداری عمارت هدایتی هر روز اسف بارتر گردد.
عمارت هدایتی در بخش شرقی شهر اطاقور و در خیابان امام خمینی، نبش کوچه شهید بهروز تدبیری و در بلندای یک تپه تاریخی قرار دارد.
در زمان ثبت، تنها جبهه غربی آن باقی مانده بود که هم اینک بخشی از آن بطور کامل تخریب شده، از بقایای این عمارت می توان فهیمد بنایی یکپارچه، در دو طبقه که از چهار جهت دارای تالار چوبی بوده است. در طبقه همکف شومینه ای دارد و درب و پنجره هایی مشبک در طبقه فوقانی است. تیرکهای چوبی یکپارچه و آجرهای قرمز و سفالهای ریخته شده زیر شیروانی نشان می دهد این عمارت معماری بومی گیلان را داشته است.
عمارت بزرگی که تنها بخش کوچکی از آن باقی مانده
در جبهه شرقی این عمارت کارخانه برنجکوبی است که روزگاری بخشی از عمارت هدایتی بود البته این کارخانه پیش از به ثبت رسیدن عمارت در میراث فرهنگی بر ویرانه های هدایت خان سربرآورده بود.
ادامه مطلب ...
کمتر از10 سال اخیر، سرعت تخریب خانه های ویلایی فزونی یافته است. در محلات قدیمی رشت نظیر؛ «ساغریسازان»، «باقرآباد«، «زرجوب» و «چله خانه» و... آپارتمان های چندین طبقه سایه بلند خود را بر سقف های سفالین تحمیل کرده اند. بسیاری از بناهای سنتی حتی در شهرستان های استان، به نام نوسازی و بهسازی بافت فرسوده و با عوارض تشویقی که شهرداری ها برای احیای این بافت ها تصویب کرده، به سرعت تخریب می شود.
نوسازی بافت فرسدوه و معدوم کردن اسناد تاریخی
در این تخریب ها فقط معماری سنتی شهر نیست که به خاطره ها می پیوندد بلکه هزاران سند تاریخی موجود در این خانه هاست که سالیان سال زیر شیروانی و تالار خانه ها در صندوقچه و یا گونی خاک میخورده و حالا در حال نابودی است. بسیاری از اسناد تاریخی این شهر، از صاحب منصبان به خانواده ها ارث رسیده، و وارثان بی دانستن اهمیت حتی یک برگ سند یا یک عکس تاریخی، با ریختن خانه، این اسناد را هم لابه لای سفالهای شکسته و تالارهای چوبی مدفون می کنند.
وقتی بخش اعظم «خانه دریابیگی» و « عمارت منجم باشی» در لنگرود تخریب شد، بخشی از هویت دو تن از رجال گیلان نابود و یک بانک چند طبقه بر بنای دریابیگی و یک مجتمع تجاری بر بنای منجم باشی سربرآورد. چند سال پیش هم بخش شاه نشین عمارت دریابیگی تخریب شد تا مجتمع مسکونی بر آن ساخته شود و میراث فرهنگی هم طبق معمول دیر به داد بنایی رسید که ثبت میراثی شده بود.
طبیعت تنوع طلب و نو گرای گیلانی ها بخصوص در مرکز استان باعث شده، بسیاری از وارثان این خانه ها توجهی به نامه ها، عکس ها، مکاتبات و... به ارث رسیده از خاندان خود توجهی نکنند و در این نوسازی، انبوهی از اسناد که- گنجینه ای مکتوب این استان است- از بین برود.
یکی از شهروندان که نخواست نامش عنوان شد در این رابطه می گوید: خاندان مادری ما از ملاکین بزرگ آستانه بودند و خانه ای به ایشان به ارث رسید که در زیر شیروانی صندوق بزرگی حاوی اسناد و مدارک دوران اربابی بود. مادرم که هیچگاه حوصله وسایل قدیمی و به اصطلاح خرت و پرت را نداشت، همه را یکجا بیرون ریخت.
ادامه مطلب ...
«میرزا عبوالوهاب و خدمات یکساله اش در گیلان
«میرزا عبدالوهاب خان شیرزای»، اواخر سال 1286 هجری قمری مقارن با اواخر سال 1248 هجری شمسی، زمانی که حکومت گیلان ضمیمه دیگر مشاغل به «میرزا سعید خان» تعلق گرفت، نایب الحکومه گیلان شد. «سعید خان» چون مقام وزارت خارجه را داشت نمی توانست به گیلان بیاید، بنابراین «میرزا عبدالوهاب خان» را به نیابت خود به گیلان فرستاد.
میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله که بود
«میرزا عبدالوهاب خان شیرزای» از رجال عهد ناصری نخست لقب «نصیرالدوله» و سپس «آصف الدوله» داشت و سالیان طولانی در سمت های کارگزاری آذربایجان و حکومت گیلان و وزارت تجارت و ریاست گمرکات و عضویت دارالشورای کبری دولتی خدمت می کرد.
«میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله» در زمان خدمات دولتی خود، نامه هایی را به مقامات مختلف داخلی و خارجی نوشته است. خوشبختانه وی در چندین دفتر رونوشتی از تمامی این نامه ها تهیه و تنظیم کرده است. این نامه ها در دو جلد توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به کوشش دکتر عبدالحسن نوایی و نیلوفر کسری در سال 1377منتشر شده است. جلد دوم این کتاب، حاوی مکاتبات «میرزا عبدالوهاب» است زمانی که وی نایب حکومه گیلان بود.
مردم گیلان قدرت پرداخت مالیات ندارند
مطالعه این کتاب اوضاع سیاسی و اجتماعی و بخصوص اقتصادی گیلان در آن دوره را به خوبی به تصویر می کشد. در دوره او صنعت ابریشم به اغما رفته بود و میرزا عبدوالوهاب خان تلاش دارد با کاهش مالیات و همچنین مقابله با وزیر خارجه -که مرتب مداخل خود را طلب می کرد- فشار و سنگینی مالیات را بر مردم کاهش دهد.
او به صراحت در نامه هایش به دولت مرکزی بیان می کند که مردم گیلان قدرت پرداخت مالیات را ندارند، حتی برای پرداخت مالیات حاضرند زمین و ملک خود را بفروشند ولی خریداری هم پیدا نمی شود. در یکی از نامه ها به صراحت به مقامات بالای کشور اعلام می کند: « چه می توان کرد که اغلب مردم گیلان طوری شده اند که به شکنجه هم نمی توان از آنها یک تومان وصول کرد. حق هم دارند چون ندارند.» در مرقومه دیگری هم نوشته: «بی پولی مردم گیلان خبرش به تمام عالم بلکه اثرش به آمریکا هم رسیده است.»
در توضیحاتی که «عبدالوهاب خان» در نامه هایش نوشته، می توان وضعیت اجتماعی مردم شهرهای مختلف گیلان را کاملا درک کرد و یک جامعه شناس حتی می تواند از نامه های وی، وضعیت آن یک سال و آن برهه زمانی گیلان را به خوبی توصیف کند؛ دزدی گله دارن دیلمانی، ازدیاد شرارت و شرابخواری در برخی شهرها، طلاق هایی که ثبت نمی شد، پزشکانی که بدون داشن تجربه و تخصص مردم را مداوا و به کشتن می دادند، و خاطیانی که برای فرار از تنبیه عوامل حکومتی در بقعه ها بست می نشستند، و حتی نحوه عزاداری در دهه محرم و... .
با تمام این ناهنجاری های اجتماعی که گاه ریشه در اقتصاد و فقر منطقه داشت؛ «میرزا عبدالوهاب خان» تلاش دارد، با دقت و سختگیری خاص خود، اوضاع را سامان ببخشد.
آبله کوبی مجانی و نظارت بر تخصص و تجربه پزشکان
از جمله کارهای عام المنفعه او، اجبار مردم برای آبله کوبی مجانی بود. او در یکی از نامه ها می نویسد:« آبله کوبی در اینجا معمول نیست و اغلب اطفال بدین وسیله می میرند... قراردادم که بعد از این آبله کوبی را متداول کنند». عبدالوهاب به منظور حسن اجرای این فرمان، دستور می دهد اگر هر طفلی بر اثر آبله بمیرد، کدخدای آن محله تنبیه شود.
عبدالوهاب همچنین مشاهده می کند که اطبای بی علم و تجربه و استاد ندیده مشغول معالجه مردم بینوا هستند. بنابراین « قراردادم هر طبیبی که سواد نداشته باشد و پیش استاد کار نکرده معالجه نکند و تصدیق این فقره با آقا جعفر حکیم باشی است.»
ولی حاکم سخت گیر و دانا، به تصدیق حکیم باشی معروف شهر هم اکتفا نمی کند و تاکید می کند که بعد از تصدیق حکیم باشی، خود نیز شخصا سواد و میزان تجربه طبیب را مورد آزمایش قرار می دهد و بعد از تایید خود اوست که طبیب، اجازه معالجه مردم را خواهد داشت.
ساخت پل پیربازار و گرفتن تعهد از اهالی برای نگه داشت پل
از جمله کارهای «عبدالوهاب»، بندکشی و سفال چینی دیوار عمارت انزلی ، تعمیر و بهسازی راه پیربازار و احداث یک پل چوبی و یک پل آجری در مسیر رودخانه پیربازار بود. وی برای سالم ماندن این پل ها از اهالی دهات اطراف دست خط می گیرد که خودشان مراقب نظافت و تعمیر پل بوده و نگذارند دوباره خراب گردد. جالب اینجاست که هزینه احداث پل آجری پیربازار را نیز تقسیم کرده و از صاحبان و کدخایان دهات تامین کرده است.
نظارت بر تجارت ابریشم
از دیگر خدمات او حمایت از صنعت نوغان بود. در زمان وی بسیاری از مردم به رعایای خارجه مقروض بودند و برای خرید تخم نوغان و استحصال ابریشم دستی قرض گرفته و هرسال توان پرداخت آنها به قرض ها پایین می آمد. وی برای رعایای قرض دهنده که عمدتا رعیت روس و انگلیس بودند، مالیات تعیین می کند و در قبال شکایت آنها هم کوتاه نمی آید.
از دیگر کارهای وی، نظارت دقیق بر تجارت ابریشم فومن بود. او برای اطمینان از عدم دزدی تجار و ارسال ابریشم به خارج، دستور می دهد تاجران ابریشمی را که از فومن می آورند، همه را ثبت کرده و در مرکز سند نمایند.
چادرهای زنان رشتی از جنس ابریشم بود
در یکی از نامه ها، وی اشاره دارد که در رشت، شعربافان، یک نوع چادر زنانه ساده از جنس ابریشم رشتی می بافتند که زمان زیادی هم برای تولید آن صرف می شود. وی از این نوع چادر خریداری و برای «مهد علیا» پیشکش می فرستد.
همچنین به دستور او یک سرهنگ ارتش که به گفته او بیکار نشسته و مواجب می گرفت، مامور تهیه نقشه شهر رشت می شود. در زمان «عبدوالوهاب خان» اولین نقشه شهر رشت کشیده می شود.
آموزش اجباری حساب و هندسه به جوانان
همچنین وی آموزش را سرلوحه فعالیت های خود قرار می دهد. «عبدالوهاب آصف الدوله» «مهندس ذوالفقار خان» را وا می دارد تا صبح ها به جوان های اعیان و بیکار، حساب و هندسه و جغرافیا بیاموزد و در تهیه نقشه شهر رشت از آنها کمک بگیرد.
عصرها، «میرزا عبدالله اصفهانی» را که مهندس خوبی بوده، وا می دارد به همان جوانها علم حساب و هندسه ایرانی بیاموزد. و طبق روحیه نظارتی که از عبدوالوهاب خان سراغ داریم، هر هفته عصر پنجشنبه، از دانش آموختگان در حضور هر دو معلم امتحان می گرفت تا بداند، جوانان چه آموخته و معلم ها چه آموزانده اند. به تصریح یکی از نامه ها در اوایل خدمت او 11 دانش آموز مشغول تحصیل این علومند.
«عبدالوهاب» پس از بررسی وضعیت نابسامان معدن استخراج آهن در ماسوله، فردی را مامور می کند تا وضعیت معدن قدیمی را بررسی کرده تا استخراج آهن برای کارگران با زحمت کمتری همراه باشد.
در یکی از نامه ها می خوانیم، «عبدوالوهاب اصف الدوله» برای کاهش فسق و فجور و قماربازی، شخصا با چند نفر از اعیان گیلان سه روز در یکی از شهرهای گیلان مستقر می شود تا نظم عمومی را به این شهر برگرداند.
خدمات میرزا عبدالوهاب خان، یک سال بیشتر دوام نداشت
متاسفانه تلاش های میرزا عبدالوهاب در گسترش خدمات عمومی و رفاه حال مردم گیلان یک سال بیشتر دوام نیاورد و وی در اواخر سال 1288 قمری برای ماموریت دیگری به تهران احضار می شود.
مطالعه مکاتبات اداری «عبدالوهاب خان آصف الدوله» نشان می دهد او در حرفه خود فردی سخت کوش، منضبط و مقرراتی بوده و اجازه نمی داد مواجب بگیران حکومت و حتی رعایا و مردم بیکار بمانند.
تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 20/11/94
دالوهاب خان آصف الدوله» و خدمات یکساله اش در گیلان
زبان فارسی یکی از کلیدهای پیروزی در حفظ هویت ملی ایران است. به همین نسبت حفظ زبان های مادری نیز می تواند هویت محلی هر منطقه را حفظ نماید. بخشی از فرهنگ محلی و هویت قومی، در زبان هر قوم نهفته است و حفظ زبان به حفظ و پویایی و ماندگاری آداب و رسوم محلی هر منطقه کمک می کند. زبان گیلکی، از جمله زبان هایی است که با تلاش دوستداران فرهنگ، تلاش نمود با کتابت، سرودن اشعاری به زبان محلی و حتی تدوین دستور و... خود را زنده و پویا نگه دارد.
در حوزه کتابت فرهنگ زبان گیلکی، اولین نویسنده پیشگام، دکتر منوچهر ستوده بود. وی با اینکه گیلانی نبود ولی در سال 1332 توانست از سوی انجمن ایرانشناسی کتابی در فرهنگ گیلکی و در 275 صفحه منتشر نماید.
دومین اثر قابل معرفی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی است که در سال 1355 توسط احمد مرعشی منتشر شد. مرعشی توانست در سال 1363 واژه نامه گویش گیلکی را هم به انضمام اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی منتشر نماید. تلاش احمد مرعشی توسط انتشارات طاعتی در رشت در 670صفحه منتشر گردید.
محود پاینده لنگرودی، در سالهای 1357 فرهنگ گیل و دیلم را برای چاپ آماده نمود ولی بحبوحه انقلاب مانع از انتشار آن شد تا اینکه در سال 1362 کتابش با حذف و اضافاتی منتشر گردید. این فرهنگ فارسی به گیلکی تنظیم شده است.
در سالهای آتی، کتابهای زیادی در فرهنگ، مثلها و دستور گیلکی بیه پیش و بیه پس نوشته شده است. یکی از آثاری که به زودی به چاپ می رسد، فرهنگ گیلکی منطقه بیه پیش است که گیلکی به فارسی تنظیم و به همت «نادر زکی پور لنگرودی» تدوین یافته است. بر همین اساس به سراغ ایشان رفته ایم تا ببینیم اساس کار ایشان چیست و چه نقاط قوتی نسبت به فرهنگ های پیشین دارد.
بیش از آنکه فیلمنامه نویس و شاعر باشد، هَمّ و غَمَّش را بر ثبت واژه های، ترانه های فولکوریک و ضرب المثلهای «بیه پیش» گذاشته است. از 14 سالگی که به کمک برخی دیگر از گیلکان ، در حوزه فرهنگ گیلکی کار می کرد، تا هم اینک که 54سال سن دارد. به زحمت می توان از او وقت گرفت، همانند «جلال آل احمد» بی قرار است نگران است دیر برسد و زمان مرگ واژه ای در دل روستایی بکر فرا رسیده باشد.
صبح یک روز تعطیل به دیدارش می روم پای درختان نارج لابه لای پاپیتالهای وحشی و عطر گلهای سفید چای، جایی در «لیله کوه» که همشهریش «محمود پاینده»، شعرهای گیلکی می گفت و واژه ها و ضرب المثلهای گیل و دیلم را به کمک دیگران ثبت و ضبط می کرد.
«نادر زکی پور لنگرودی» همیشه اسپند روی آتش است. سخنانش به گویش شیرین بیه پیش و کلامش به سرخوشی فرهنگ گیلکان، در مرز شوخی و جدی لغزان است. گاه سروده های گیلکی می خواند و گاه با دیدن سنجاقکی افسانه محلی «تی تی بول» (در گویش شرق به معنی سنجاقک ) را بازگو می کند. چاشنی کلامش ضرب المثلهای و ترانه های گیلکی است.
«زکی پور» بی قرار است و پُرقرار . می ترسد آخرین لالایی مادری را که در حین جنباندن گهواره ، دست به رشتن دوک نخ ریسی دارد و زبان به لالایی گشوده؛ نشنود. مگر امروز بسیاری از ترانه های فولکوریک شنیده می شود؟! چند صد ترانه ای که در حین کار خوانده می شد و هم اینک از یادها رفته است.
زکی پور درباره این ترانه های فولکوریک می گوید؛ صنعت نوغانداری که رو به افول رفت، بسیاری از واژه های بر ساخته از قبل این صنعت هم مرد. دوک نخ ریسی ابریشم که از حرکت بازایستاد، ترانه های زنان نخ ریس هم خاموش شد.
قصه سیاه چای و شکر لوله، کم از رنج شالیکاران نداشت، «سَل» ماهیگیران «چمخاله» و «دَستَک» که بی ماهی از دریا بالا آمد، دیگر نام 30 ماهی که او در جوانی دیده بود؛ شنیده نشد. از آن بدتر 40گونه خربزه ای که محصول لنگرود بوده و حالا تخمش را ملخ خورده!
ادامه مطلب ...
آذر ماه سال گذشته بود که نامگذاری معابر شهرک مسکن مهر در کمیسیون فرهنگی شورای شهر رشت کلید خورد. کل پروژه مسکن مهر به نام «شهرک مهر» نامگذاری شد و بلوارهای اصلی به نام های ولایت، ذوالفقار شمالی و جنوبی ، جمهوری، غدیر ، فجر و... نامگذاری گردید.
نامگذاری بلواری در مسکن مهر به نام ذوالفقار
هر چند که بعد از یک سال و چند ماه هنوز مسکن مهر فاقد تابلوی معرفی معابر است، ولی در میان نام های تصویب شده، نامی به چشم می خورد که رئیس کمیسیون فرهنگی شورا نیز از ماهیت آن بی خبر است؛ «ذوالفقار». این نام در اصل « مهندس ذوالفقار خان تالش دولابی» است. شاید کمتر شهروندی بداند که «مهندس ذوالفقار خان» چه خدمتی به این شهر کرده. این مهندس نقشه بردار، کسی است که اولین و قدیمی ترین نقشه شهر رشت را در سال 1249 هجری شمسی یعنی یکصد و چهل و پنج سال پیش تهیه کرده است.
قدیمی ترین نقشه ای که ذوالفقار خان از شهر رشت تهیه کرده، خیلی ها دیده اند و از آن بهره برده اند، ولی شاید کسی نداند «مهندس ذوالفقارخان» در چه سالی و با چه مشقتی چنین نقشه دقیقی را از محلات 16گانه رشت تهیه کرده است.
سال 1387، یک رشت پژوه، طی سفر تحقیقاتی به مرکز اسناد و مدارک بنیاد مستضعفان مستقر در تهران، متوجه وجود یک نقشه بسیار قدیمی از شهر رشت شد که مربوط به سال 1249هجری شمسی است.
اولین نقشه شهر رشت در 1249شمسی کشیده شد
مهندس روبرت واهانیان تبریز درباره ارزش علمی این نقشه می گوید: نقشه ای که «مهندس ذوالفقار خان» با امکانات آن روز تهیه نموده و خودش به عنوان یک کارتوگراف، نقشه را هم کشیده است؛ بسیار دقیق بوده و امروز یک کارتوگراف حرفه ای هم نمی تواند به این دقت تهیه کند. به جرات می گویم نقشه ای که ذوالفقار خان نقشه برداری و کشیده، امروز عکس هوایی نمی تواند با چنین دقتی تهیه کند و توجه به این موضوع، ارزش کار مهندس ذوالفقار خان را دوچندان می کند.
این رشت پژوه ادامه می دهد: این نقشه در زمان ناصرالدین شاه تهیه شده زمانی که «عبدالوهاب خان آصف الدوله» نایب الحکومه در گیلان می شود. آصف الدوله شیرازی از رجال عهد قاجار، بسیار سختگیر و منضبط در اداره امور اداری بود. از مکاتبات اداری آصف الدوله می توان فهمید چگونه مهندس ذوالفقار، سرهنگ توپخانه، را با زر و زور واداشته تا یک نقشه درست از محلات رشت تهیه کند.
ادامه مطلب ...