گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

به یاد سراینده منظومه بلند «یه شو بوشئوم ، روخئونه»


به یاد سراینده منظومه بلند «یه شو بوشئوم ، روخئونه»

12  آبان ماه 1310 در لنگرود به دنیا آمد.  بچگی هایش از «خَشتَه پورد» بالا می رفت و از لیلا کوه بنفشه می چید.  با بچه های آنسَرمحله و راه پُشته هفت سنگ بازی می کرد و به دسته های عزاداری قصاب محله می رفت.  فِشکالی محله را خوب می شناخت. و همین شناختها به پرتوانی قلمش در حوزه زبان و شعر گیلکی افزود.

محمود پاینده لنگرودی، دبیرستان را که به پایان برد، دانسته هایش را به رشته ی تحریر درآورد. گاه به شعر و گاه به نثر عمده نوشته هایش به گیلکی بود و نشریه « چلنگر»  پذیرای قلمش . گاه هم به وادی سیاست سرک می کشید  و گلایه هایش را  در برخی مجلات چاپ می کرد. پس از کودتای 28 مرداد ناچار شد لنگرود را به مقصد تهران ترک کرد و آن موقع بود که با اهل قلم تهران آشنا شد قلم زدن در « مجله امید»  بر غنای اندیشه اش و پرباری قلمش افزود.

تالیف در فرهنگ و فولکور گیلان در تهران

در طول سالهای اقامت در تهران زادگاهش را فراموش نکرد و تا توانست درباره فرهنگ و فولکلور گیلان تالیف و تحقیق کرد؛ خود نوشته برای آنکه بتواند افسانه ها و باورداشت های گیلان را بنگارد، برای همزبان شدن با کوه نشینان -که با یک شهری هم کلام نمی شوند- وعده بهشت داده است.

در حوزه کتابت فرهنگ زبان گیلکی، قبل از محمود پاینده ، « منوچهر ستوده» در 1332 شمسی، کتابی در 273سفحه منتشر کرد.  دومین اثر قابل معرفی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی است که در سال 1355 توسط «احمد مرعشی» منتشر شد. مرعشی توانست در سال 1363 واژه نامه گویش گیلکی را هم به انضمام اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی منتشر نماید.

فرهنگ گیل و دیلم، اثر برگزیده ششمین دوره کتاب سال

سومین و پرکارترین نویسنده در حوزه گیلکی شرق گیلان، محمود پاینده لنگرودی، است که در سالهای 1357 فرهنگ گیل و دیلم را برای چاپ آماده نمود ولی بحبوحه انقلاب مانع از انتشار آن شد تا اینکه در سال 1362 کتابش با حذف و اضافاتی منتشر گردید. این فرهنگ فارسی  به گیلکی تنظیم شده است.

محمد پناهی سمنانی در اولین سالمرگ پاینده می نویسد: « از نظر هنری؛ پاینده شخصیتی چند وجهی بود: شاعر، نویسنده، فولکوریست، خوشنویس و طراح.  با تاریخ هم الفتی فراوان داشت.»

 ارزشمند ترین آثار پاینده لنگرودی؛ « فرهنگ  گیل و دیلم»  است که به فارسی و گیلکی نگاشته است. « آیین ها و باورداشت های گیل و دیلم»  و « فرهنگ مثل ها و اصطلاحات گیل و دیلم » دو اثر ارزشمند دیگر در حوزه فرهنگ گیلان است . این کتابها نشان می دهد وی با وجود سالها دوری از وطن، تسلط  به زبان مادری در گفتار و نوشتار را حفظ کرده بود.  هر چند این کتابها بیشتر بر گویش شرق گیلان استوار است، اما همچنان منبع خوبی برای پژوهشگران و دانشجویان در حوزه ی زبانی و مردم شناسی است.

منظومه ی  بلند گیلکی « یه شو بوشئوم ، روخئونه»

منظومه ی  بلند گیلکی « یه شو بوشئوم ، روخئونه» ، که در رثای دوستش دکتر محمد صفری لنگرودی -که بدست ساواک در سال 1354 به شهادت رسید-  نیز  تسلط او را  به نظم  گیلکی نشان می دهد.

سمنانی درباره وزانت علمی این کتابها بیان می دارد: « پرمایگی و اعتبار فرهنگ گیل و دیلم موجب شد این کتاب در ششمین دوره کتاب سال، کتاب برگزیده شناخته شود. »

برای شما جان به زیر خاک بردم

پاینده در آخرین تک نگاری های خود در تهران و در آخرین سال زندگیش می سراید؛

سیمای لیله کوه از شقایق ها آتش می گیرد

هرکس برای یارش بنفشه می چیند

آنروز دیگر من مرده ام

آرزو به گور برده ام

آن روزگار را نمی بینم

بهار شما را نمی بینم

ولی شما زنده باشید

و تنها همین را بدانید: روزگاری پای مرا شکستند:

و استخوان دنده های مرا در جگرم نشاندند

باز هم شاد و درست بودم

و با برو بچه ها دوست بودم

آه... بچه ها! وقتی که براه شما نشستم

برای شما آتش گرفتم و برشته شدم

به خاطر شما مُردم

و جان به زیر خاک بردم

مزار« محمود پاینده لنگرودی» در زادگاهش بی نام و نشان است

 در ورودی گورستان لنگرود -که امروز در وسط شهر قرار گرفته- هیچ تابلوی معرفی  از محمود پاینده دیده نمی شود. متاسفانه کمتر کسی از آیند و روندگان در وادی مزار پاینده را می شناسند. می باید لابه لابه لای  قبور پشت در پشت هم  بارها و بارها بگردی تا سنگ مزارش را بیابی.

 در شهر هم که پرسه بزنی نه تندیسی از او می بینی  و نه بلواری به نامش. تنها سهم پاینده از بازشناساندن فرهنگ گیلان در زادگاهش، تابلوی خیابانی فرعی است که در سالهای ابتدایی پس از مرگش توسط شهرداری نصب شد.

آبان 1377 که محمود در سن 67 سالگی در تهران  به دیار باقی رفت، بیش از 17 کتاب و ده‌ها مقاله‌ی پژوهشی از وی در نشریات و مجلات و جنگ‌های ادبی و پژوهشی به چاپ رسیده بود.

بازی پاینده درفیلم مستند «قبله دار»

نادر زکی پور، شاعر و نمایش نامه نویس لنگرودی در باره وی می گوید: محمود پاینده قطعه زمینی در لیلا کوه داشت و آرزو داشت همانجا دفن شود. وقتی به رحمت خدا رفت، کانون شاعران و روشنفکران لنگرود از متولیان شهر خواستند تا بلوار منتهی به لیلاکوه را -که امروز مکان تفریحی و گردشپذیر است- به نام پاینده لنگرودی نامگذاری شود ولی اجرا نشد.

وی با ابراز تاسف از برخورد متولیان فرهنگی با مفاخر استان می گوید: کانونهای ادبی بارها خواستار نصب تندیسی از وی در شهر بودند، ولی پاینده همچنان مورد بی مهری است.چند سال پیش، اعضای کانون به همراهی گروه کوهنوردی لنگرود تندیسی از پاینده ساخته و طی یک مراسمی در صعود به قله درفک این تندیس را در درفک نصب کردند.

زکی پور که خود مراحل پایانی نگارش فرهنگ گیلکی بیه پیش را می گذراند؛ یادآور می شود: مهمترین آثار پاینده یعنی فرهنگ گیل و دیلم، متقاضیان زیادی دارد ولی دیگر تجدید چاپ نشده است. اداره ارشاد می باید حداقل فرهنگ گیل و دیلم را تجدید چاپ کند.

این نمایش نامه نویس و بازیگر بیان داشت: من و مرحوم پاینده زمانی که زنده بود در فیلم مستند « قبله دار» بازی کردیم این فیلم مستند 20 سال پیش در لنگرود اکران شد ولی دیگر به نمایش درنیامد.

مدیریت شهری برنامه ای برای معرفی مفاخر لنگرود ندارد

محمود را پس از یک دوره طولانی دوری از وطن به مهدِ کودکی اش برگرداندند و در زادگاهش لنگرود به خاک سپردند. ولی سالهاست  خاک غربت بر مزار پاینده لنگرودی نشسته است.

متاسفانه تماس های مکرر خبرنگارهمشهری با رئیس شورای شهر لنگرود و همچنین رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اشن شهر مبنی بر برنامه مدیریت شهری در زدودن این غبار بی نتیجه ماند. بنظر می رسد حتی یک فکر در حد ایده نیز تاکنون در شورای شهر برای یادمان محمود پاینده لنگرودی ارائه نشده است.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی12/8/95

« خورش ترشه واش» ثبت ملی می شود


 

« خورش ترشه واش» ثبت ملی می شود

انواع غذا و شیوه طبخ آن در هر منطقه، بخشی از هویت فرهنگی یک قوم را نشان می دهد.  استان گیلان  به دلیل داشتن تنوع قومی و فرهنگی از یک سو و تنوع محصولات کشاورزی و همچنین سبزی های خودرو،  دارای بیشترین تنوع غذایی است.

برخی خوراکهای شهرستانهای گیلان، تنها مخصوص یک منطقه جغرافیایی است و عمده ترین دلیل آن وجود فراوانی ماده اولیه آن است.

سبزی که لای بوته های چای رشد می کرد

« ترشه واش» خورش و یا خورش«آبکی» یکی از خوراک های مخصوص شرق گیلان است که عمدتا در لنگرود، رودسر و لاهیجان طبخ می شود. «واش» نوعی سبزی خودرو و محلی است که ترش مزه است و به صورت خودرو در لای بوته های چای و یا کناره جویبارهای کوهپایه رشد می کند. البته در سالهای اخیر به دلیل بالا رفتن تقاضای خرید این نوع سبزی حتی از سوی مسافران غیر گیلانی، برخی از کشاورزان محلی، دانه های این سبزی را در باغ های خود پرورش داده اند.

عرضه مستقیم ترشه واش  در روزبازارهای لنگرود

در حال حاضر در روز بازارهای شهرهای لنگرود و رودسر و محلات اطراف، این سبزی یکی از اقلام پرفروش است. اگر گذری به  بازار ماهی فروشان لنگرود، داشته باشید، دیگ های بزرگ سبزی در حال سرخ شدن، توجه همه را جلب می کند. این سبزی، ماده اولیه خورش ترشه واش است که برای عرضه مستقیم بفروش می رسد.

یکی از زنان فروشنده در این باره می گوید: سبزی ترشه واش به صورت خودرو در باغها رشد می کند. سبزی آماده پخت خورش آبکی، مخلوطی از  سبزیهای محلی است و شامل؛ ترشه واش، نعناع، کوتکوتو، بارنگ بو، چوچاق، گشنیز و جعفری و تره است.

کبری عابدی می افزاید: بیشترین حجم سبزی این نوع خورش، ترشه واش و سبزی های معطر محلی است که آنها را با مقدار معینی سیر و پیاز به صورت نرم می سایند و در روغن سرخ می کنند.

وی می افزاید: این خورش  در شرق گیلان طرفداران زیادی دارد. البته نحوه پخت هرکس با دیگری کمی متفاوت است اما این خورش ترکیبی از مرغ، سبزی ترشه واش، گوجه و بادمجان است که بعد از پخته شدن بسته به ذایقه از چاشنی های دیگر ترش مزه هم استفاده می شود.

احترام حسین پور در مورد پرورش ای نوع سبزی می گوید: در گذشته سبزی ترشه واش تنها در باغ های چای رشد می کرد. بعدها کشاورزان دانه ها آن را جدا کرده و در باغچه منازل هم پرورش دادند. ریشه رونده این سبزی به گونه ای است که به سرعت تمام باغچه را پر می کند.

نمکیار و گمج، در پخت  سنتی

این بانوی 70ساله تصریح می کند: بعد از چیدن و تمیز کردن سبزی ترشه واش و بقیه سبزی ها محلی، آنها را در ظرف سفالی که به آن نمک یار یا نمکار می گویند، با سنگ صاف صیقلی می ساییم. طبیعتا این کار زحمت زیادی دارد ولی سبزی عطر و رنگ طبیعی خود را حفظ می کند.

وی می افزاید: پختن این خورش در ظروف سفالی گیلان به نام «گمج» صورت می گیرد. غذایی که در گمج و با حرارت آرام پخته می شود، به دلیل حرارات آرام به غذا باعث می شود غذا خوب جابیفتد و عطر و طعم بهتری داشته باشد. ولی اکنون سبزی این خورش را با دستگاه سبزی خرد کن با درجه بالا می سایند تا  نرم شود. 

حالا سازمان میراث فرهنگی گیلان در نظر دارد این غذای محلی را در فهرست خوراکهای محلی کشور به ثبت برساند.

ترشه واش لنگرود ثبت ملی می شود

کارشناسی که پرونده ثبتی این غذا را در سازمان میراث فرهنگی آماده کرده است؛ در این باره می گوید: خواستگاه این غذای محلی، ابتدا فقط لنگرود بود و بعدها به شهرها و روستاهای همجوار هم رفت و اکنون در شهرهای رودسر و لاهیجان نیز این غذا طبخ می شود.

سپیده آشفته پور، می افزاید: در گذشته سبزی آبکی به صورت خودرو لای بوته های چای رشد می کرد ولی به دلایل تغییرکاربری اراضی چای و دلایل دیگر، رشد این گیاه در باغات چای کم شده است ولی مردم شرق گیلان با استحصا دانه این گیاه و کشت آن در باغها به صورت پرورشی، ترشه واش را ازدیاد کرده اند.

وی ترکیبات این غذای محلی را نام برده و می گوید: ترشه واش، چوچاق، کوتکوتو، نعناع، گشنیز و گیاه ترشک،  که خیلی کم یاب است  مهمترین سبزیهای این خورشت هستند.

وی دستور پخت غذا را توضیح داده و یادآور می شود: ابتدا مرغ را داخل گمج پخته و سبزی های مذکور را به همراه کمی سیر در نمکار می سایند و بعد از سرخ نمودن به مرغ اضافه می کنند. چاشنی این غذا آبغوره و یا آلوچه است  ولی عمدتا به خاطر ترش بودن خود سبزی، کاربرد ترشی اضافه سلیقه ای است. مخلوط بادمجان و گوجه سرخ شده نیز در مرحله آخر به خورش اضافه می شود.

کارشناس مسئول ثبت میراث معنوی سازمان میراث فرهنگی گیلان از تکمیل پرونده پیش ثبتی این غذا خبر داده و می گوید: پرونده پیش  ثبتی  این خوراکی اعم از شیوه پخت، مراحل آماده سازی به شکل سنتی و خواستگاه این خوراک  و...  به صورت فیلم و عکس آماده شده و برای بررسی بیشتر و ثبت نهایی به میراث کشور ارسال شده است.

مهدی میرصالحی، ابراز امیدواری می کند؛ پس از بررسی های سازمان میراث فرهنگی کشور، به زودی خورش ترشه واش به عنوان خوراک سنتی شرق گیلان، در فهرست خوراکهای محلی کشور به ثبت برسد.

 

 

تکمیل حمام مریان در لیست انتظار صندوق احیا


حمام تاریخی روستای مریان، یکی از بناهای میراثی استان است که در سالهای اخیر بخشی از آن مرمت شده است ولی با کمبود اعتبار سازمان  میراث فرهنگی، نیمه کاره رها شده و تغییر کاربری آن هنوز مشخص نیست.

  تا پیش از سال 1389، بخش های زیادی از طاق های حمام مریان و گنبدهای آن فروریخته بود حالا مرمت سقف، طاق ها و دیواره ها صورت گرفته است ولی در عمل دیدن داخل حمام امکان پذیر نیست.

روستای «مریان»، از جمله روستاهای ییلاقی شمال غربی هشتپر تالش و نرسیده به روستای «آق اولر» است. برای دیدن مریان و محوطه های باستانی و گورستان های پیش از تاریخ این روستا، می باید 1080متر از سطح دریا بالاتر بروید.

حمام دوره قاجار و کاشی های به تاراج رفته

در نزدیکی روستای مریان و در یک سراشیبی نه چندان تند، بنایی با آجرهای قرمز و سقف های گنبدی خودنمایی می کند. نیمی از دیوار ها با سنگهای بزرگ سنگ چین شده است. با اینکه تابلوی میراث فرهنگی مبنی بر مرمت بنا در کناره جاده خودنمایی می کند، ولی اثری از یک نگهبان نیز در اطراف یک اثر تاریخی آن هم در یک روستای دورافتاده کوهستانی دیده نمی شود. تنها گاوهای یله در نزدیکی حمام، دم به آفتاب داده و به سان محافظانی، از میراث صاحبان خود مراقبت می کنند.

یکی از اهالی روستای «دیزگاه» درباره این حمام می گوید:  تمام این محوطه، و زمینهای اطراف مال سردار امجد بوده است و این حمام را  هم وی ساخته است.

«حسین احمد پور» به نقل از پیران محل روایت می کند: ملاط میانی این حمام را با  مخلوط آهک و ساروج و شیر مادران تالش و تخم مرغهای محلی ساخته اند. یک نفر روزانه از سوی خان مامور این کار بود. به همین دلیل این بنا بعد از اینهمه سال و در هوای سرد کوهستانی سالم مانده است.

به گفته یکی دیگر از اهالی، حمام قبلا دارای کاشی‏‌های تزیینی و نقاشی دیواری  بوده است ولی بیشتر آنها از بین رفته و یا در گذر زمان  به سرقت رفته است.

مرمت نیمه تمام و حمام تاریخی بدون حفاظ

با اینکه میراث فرهنگی بخش هایی از حمام را مرمت کرده ، ولی این بنای میراثی فاقد درب و پنجره حفاظت شده است و حتی محدوده میراثی هم برای آن درنظر گرفته نشده است. بخشی از پایه های دیوار ضلع جنوبی و غربی، نشست کرده و داخل خاک فرورفته است. درب حمام در ضلع غربی است ولی ورودی حمام با سنگهای کوهستانی و شاخه های درختان مسدود شده است. گویا حافظان این بنای میراثی، عناصر طبیعی مریان هستند.

گورهای باستانی و حفاری های نزدیک حمام

کمی پایین تر از بنای حمام، شیب تندی است که به گفته اهالی، محل کشف گورستانهای  باستانی مریان بوده است. به گفته اهالی، حفاری های زیادی در دهه 1380 در زمین های اطراف «مریان» و «دیزگاه» صورت گرفته و گورهای باستانی و اشیای تاریخی زیادی از این گورها بدست آمده است.

به گفته کارشناسان میراث فرهنگی، محوطه باستانی گورستان مریان، بزرگترین گورستان پیش از تاریخ ایران است و در عرصه‌‏ای به مساحت 400 هکتار، در مناطق ییلاقی مریان، آق اولر و تندبین گسترده شده است.

 بر اساس فهرست بناهای میراثی گیلان که در سایت میراث فرهنگی گیلان موجود است- در اطراف روستای مریان و  نزدیک به حمام تاریخی مریان تاکنون 9محوطه باستانی مورد کاوش قرار گرفته است. گورستانهای تاریخی این محدوده مربوط به دوران پیش از تاریخ است. افزون بر آن در نزدیکی مریان روستاهای دیگری همچون؛ «خشکه دشت»، «دیزگاه»، «تول»، «گل باشی» و «آتشگاه» بین سالهای 1382 تا 1383هم مورد کاوش قرار گرفته است.

 در این گورستانهای تاریخی گورهای چند طبقه و اشیاء تاریخی بدست آمده است. اما تنها یک نمونه از گورهای کشف شده و اسکلت باقی مانده از گورهای پیش از تاریخ در موزه رشت به عنوان مرکز استان نگهداری می شود. با اینکه این محوطه ها در سالهای یاد شده در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است؛ اما گردشگران به ییلاقات تالش اعم از مریان و آق اولر تنها می توانند از طبیعت ییلاق استفاده نموده و تنها نظاره گر حمام و کاخ نیمه مرمت شده سردار امجد در آق اولر باشند.

حمام خصوصی خاندان سردار امجد  

با اینکه برخی منابع قدمت بنا را به دوره صفویه و یا اوایل قاجار نسبت می دهند، ولی کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی گیلان می گوید: این بنا مربوط به اواسط دوره قاجار است. حمام مریان مربوط به خاندان سردار امجد، خان کرگانرود بوده و در واقع برای استفاده خصوصی این خاندان ساخته شده بود.

مهدی میرصالحی در ویژگی های این بنای میراثی می افزاید:  بنا دارای وسعت 200 متر مربع است، ملاط حمام مریان از سنگ و آجر ساخته شده و شامل تون، صحن ورودی، سربینه، خزینه و ..  بوده است.

وی ادامه می دهد: با اینکه حمام مریان در 11شهریور سال 1382 و به شماره 9919 در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است، ولی 7سال بعد به دلیل فقدان اعتبار، سازمان میراث فرهنگی توانست بخشی از بنا را مرمت نماید.

حمام مریان فرصت مناسبی برای تغییر کاربری دارد و باتوجه به کشفیات گورهای باستانی می توان در خود حمام و یا نزدیک به آن، موزه ای همانند موزه عصر آهن تبریز ساخت.  اما با وجود مرمت بخش های زیادی از حمام مریان از سوی میراث فرهنگی از سال 89 تاکنون  بازدید از داخل بنا هم امکان پذیر نیست.

سازمان میراث فرهنگی  اعتباری برای  تکمیل مرمت ندارد

معاون سازمان میراث فرهنگی گیلان در پاسخ به این سئوال که چرا از سال 89 مرمت حمام مریان متوقف شده است، می گوید: در سال یاد شده با اعتباری که برای مرمت حمام مریان تخصیص یافت، بخشی از مرمت انجام شد ولی با توجه به عدم تخصیص بودجه برای تکمیل پروژه، در نهایت عملیات مرمت به اتمام نرسید.

محمد رضا باقریان در مورد آینده این حمام و تغییر کاربری بنا  به عنوان موزه پس از اتمام مرمت بیان می دارد: در برنامه های میراث، تغییر کاربری حمام مریان به عنوان موزه پیش بینی نشده است. زیرا بهره برداری از یک ساختمان به عنوان موزه شرایط و استانداردهای خاص خود را می باید داشته باشد و نیازمند رعایت و اخذ مجوزهای خاص می باشد.

وی در پاسخ به این سئوال که برای تکمیل مرمت، چه میزان اعتبار مورد نیاز است؛ ابراز می کند: راه واگذاری بناهایی که سازمان میراث فرهنگی مالک آنهاست، از طریق صندوق احیاء و بهره برداری بناهای تاریخی سازمان میراث است و لازمه آن انجام فرآیند و اخذ مجوزهای لازم از هیات دولت می باشد.

باقریان تاکید می کند: اداره کل میراث فرهنگی استان، بناهای قابل واگذاری جهت مرمت و احیا را به تفکیک شهرستان تهیه و به صندوق احیا اعلام نموده است و حمام تاریخی مریان یکی از این بناهاست.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 14/7/95

تاخیر در ثبت میراثی حمام احتشام


فرسودگی در حمام زرجوب دوره قاجار شدید است

در زمانهای قدیم،  هر محله یک واحد مستقل شهری بود و تمامی نیازهای ساکنان محله در همان محل  برطرف می شدد.  بازار، مسجد، حمام و گورستان شاخصه هر محله ای بود.

رشت در حوالی سالهای 1276 هجری قمری، 17حمام عمومی داشت. لویی رابینو، کنسول انگلیس در رشت(1331 هجری خورشیدی) تعداد این حمام ها را 35 باب  ذکر کرده است.

 کم کم حمام های نمره و خصوصی هم اضافه شدند، و 10باب حمام نمره تا دهه چهل ساخته شد.

 با شکل گیری شهرسازی نوین، بیشتر خانه هاصاحب حمام خصوصی شد.  و حمام های عمومی یکی پس از دیگری از کار افتاد و تخریب و نوسازی شدند.

حمام احتشام در بازارچه زرجوب

در محله بقعه خواهر امام رشت از سمت بازار به پل زرجوب، حمام  عمومی کوچکی است  که کمتر شناخته شده است. «حمام احتشام» فرسوده و رنگ پریده در میان بافت بازار سنتی زرجوب، نفس های آخر را می کشد. کمتر از 3دههه پیش  و در زمانی که بازار زرجوب رونق داشت؛  تون حمام احتشام پر آتش بود.

یکی از دربهای ورودی حمام را با بلوک مسدود کرده اند و از تابلوی آبی رنگ بالای حمام می توان فهمید نام حمام احتشام بوده است.  پنجره های طاقی حمام  نیز مسدود شده است و تنها شیشه های بالای طاق های هلالی پیداست. سقف بزرگ و گنبدی حمام از میانه کوچه پیداست و بی شک به سیاق معماری دیگر حمام ها، دارای نورگیر در قله گنبد می باشد.

فرسودگی و نفوذ رطوبت حمام زرجوب

درب اصلی حمام چوبی است ولی از زنجیر و قفل زنگ زده روی در می توان فهمید سالهای متمادی است که حمام گرمای آتش به خود ندیده است. درب چوبی تزیینات خاصی ندارد.  لابه لای شبکه های چوبی، شیشه بکار رفته که بیشتر شیشه های کوچک شکسته است. بی حضور مشتری،  اداره برق نیز پست برق خود را در کنار این حمام عمومی بر زمین استوار نموده است.

خوره رطوبت بدجوری، دیوارهای حمام را تراشیده و فروریخته است. حلب های دامنه سقف و روی سردرها تماما زنگار بسته است  و رشد گیاهان بر روی گنبدها بر سرعت تخریب می افزاید.

حمام احتشام از سه ضلع در میانه 3کوچه قرار گرفته است و در ضلع سوم، تون حمام را هم می توان دید. تونی که بی شک زمانی با سوخت هیزم گرم می شد و حالا از لوله اصلی  گاز  جلوی در می توان فهمید تازمان گاز کشی هم حمام احتشام مشتری داشته است.

یکی از اهالی بازار زرجوب می گوید: حمام احتشام تا 20 سال پیش هم فعال بود. وقتی من بچه بودم به یاد دارم این حمام  تنها خزینه داشت.

حسین علیپور می افزاید: قبل از انقلاب، بخشی از فضای حمام احتشام را به منظور بهداشت محیط دوش گذاشتند و حمام نمره شد.

یکی دیگر از اهالی زرجوب می گوید: محله زرجوب به خاطر بافت متراکم ، جمعیت زیادی  را در خود جای داده است. وسعت منازل هم به حدی نبود که افراد برای خود حمام شخصی بسازند. وجود بازار هم موجب می شد این حمام رونق زیادی داشته باشد.

اسماعیل نداف پور می افزاید: با اینکه حمام احتشام به بزرگی حمام حاج کریم نیست، ولی مشتری زیادی داشت. بعد از گاز کشی هم همچنان رونق داشت .

کسی از مالک نخست  و بانی و سازنده حمام خبر ندارد تنها می دانند که این حمام سرقفلی است که مالک فعلی آن پیرزنی است که حمام به او به ارث رسیده است و توان بهسازی حمام و یا تخریب آن را ندارد.

 به گفته اهالی، فضای داخلی حمام احتشام، تزیینات خاصی ندارد که بخواهند آن را مثلا به عنوان سفره خانه تغییر کاربری دهند. ولی با این حال میراث فرهنگی گیلان از ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام به سازمان میراث فرهنگی کشور خبر می دهد و امیدوار است به زودی این حمام در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت برسد.

ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام

کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی گیلان در این باره می گوید:  با اینکه حمام احتشام نسبت به دیگر حمام های موجود وسعت زیادی ندارد،  ولی  به لحاظ سن بنا و موقعیت قرارگیری آن ارزش میراثی دارد. این حمام از آثار بجای مانده اواخر دوره قاجار است.

مهدی میرصالحی می افزاید: مصالح این حمام سنتی است و از آهک، ساروج ساخته شده و تنبوشه های حمام لوله های سفالین است. ویژگی مهم آن گربه روی کف حمام است که موجب می شد بواسطه تون حمام، سطح و کف بنا همواره خشک و عاری از رطوبت باقی بماند. به همین دلیل حمام تاکنون سرپا مانده است.

وی تصریح می کند: داخل حمام در حال حاضر کاشی کاری و تزیینات خاصی ندارد ولی بعید است در دوره های گذشته و زمانی که حمام تنها با خزینه کار می کرد؛ فاقد ارزشهای هنری بوده باشد. حمام دارای یک سقف گنبدی بزرگ و تعدادی سقف گنبدی کوچک است. و سقف های گنبدی حمام، دارای شیشه های حبابی است و نقش نورگیر را داشته است.

این مسئول از ارسال پرونده پیش ثبتی حمام احتشام رشت، به سازمان میراث فرهنگی کشور خبر می دهد و می افزاید: اطلاعات نخست بنای حمام احتشام شامل، پیشینه بنا، پلان و عکس و کروکی بنا تهیه شده و  برای بررسی بیشتر به سازمان میراث فرهنگی کشور ارسال شده است.

به گفته کارشناس مسئول ثبت بناهای میراثی، دو سال است پرونده ثبتی حمام احتشام به سازمان میراث فرهنگی کشور رفته است. دو سال زمان زیادی است ولی گویا سستی مطالبه گری در مرکز گیلان، تاکنون نتوانسته است این حمام را در فهرست بناهای ثبتی کشور بگنجاند و بنایی که به ثبت نرسد، دیر یا زود، کلنگ تخریب را بر پی و دیوارش لمس خواهد کرد.

 

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 5/7/95

سفر به «کیشوبن» و «سینه هونی» با خاطره ی فیلم«گلنار»



روستاهای زیبایی در ییلاقات منتهی به «مریان» در تالش وجود دارد که زیبایی های آن را همه مردم ایران بارها و بارها از رسانه ملی دیده اند. «کیشو بن» به عنوان بخش مرکزی تالش، اول بار در سال 1367  بر روی پرده سینماهای کشور رفت. سالهایی که  به تولید فیلم های ویژه کودکان و نوجوانان توجه بیشتری می شد.

فلمبرداری در کیشوبن و جوکندان تالش

فیلم سینمایی «گلنار» با اینکه محصول دهه 60است، ولی جذابیت آن موجب شده همچنان از رسانه ملی پخش گردد. دلیل جذابیت آن شاید، طبیعت بکر، پوشش محلی، و معماری بومی روستاهایی باشد که «کامبوزیا پرتوی» کارگردان گلنار برای فیلمبرداری انتخاب کرد. بخش هایی از این فیلم در جنگلهای «جوکندان» و بخش هایی نیز در روستاهای ییلاقی«کیشوبن» فیلمبرداری شد.

شخصیت اصلی فیلم، دختری است که با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کند. «گلنار» روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. قورباغه ای که در حوالی چشمه تخم گذاشته، از گلنار استمداد می خواهد تا بچه هایی را که به لانه اش سنگ می اندازند؛ دور کند. «گلنار» دستمال خود را به باد می سپارد. باد دستمال آبی او را- که یادگار مادرش است- با خود می‌برد. او در پی دستمال به جنگل می‌رود و راه را گم می‌کند و گرفتار خرسها می شود. خرس‌ها او را برای انجام کارهای روزانه و پخت و پز پیش خود نگه می‌دارند. پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار می‌گردند، اما او را نمی‌یابند. منجی گلنار هنر آشپزی و سبدبافی وی با شاخه های درختان است.

گلنار سبدی چوبی می بافد و خود لابه لای کلوچه های محلی که پخته، پنهان می شود و خرس سبد حاوی گلنار را به «کیشوبن»  برمی گرداند.

تغییر فرهنگ و معماری بومی

حالا سفر به «کیشو بن»، با کاراکتر گلنار جذاب تر است. هرچند در سالهای اخیر، از تعداد خانه های چوبی که با گل سفید پوشیده شده اند؛ بسیار کاسته شده است ، اما لای پرچین های بافته شده از سرشاخه های نازک درختان تک و توک می توان معماری بومی را دید. مسیر مذکور با عبور از دامنه ها و  دره های سر سبز کوههای تالش با حرکت خودرویی که پیچ تند کوه را دور می زند؛ مناظری بدیعی را برای گردشگران به تصویر می کشد.

 برای رسیدن به «کیشوبن» باید مسیر شهر «هشتپر» تالش را به سمت ییلاقات «مریان» بروید.  این  مسیر در جهت رودخانه پر آب «کرگانرود» است و هرچقدر به سمت کوه می روید، صدای جریان آب که سنگهای کوه را می شکافد، بیشتر شنیده می شود.

کیشو بن و درختان سبزی که خشکیده اند

یکی از اهالی هشتپر در وجه تسمیه این محل می گوید: «کیش» نام یک نوع درخت بومی است. شمشمادهای بومی گیلان را به تالشی کیش می گویند.

«شهاب طولگیلایی» می افزاید: کیشوبن به معنی زیر درختان کیش است و در مجموع به مکانی اطلاق می گردد که دارای درختان کیش زیادی باشد.  به دلیل وجود درختان کیش در سالهای گذشته، نام خیلی از روستاهای تالش ترکیبی از درخت کیش است.

بعد از عبور از روستای «ماشین خانه»، تابلوی «معدن سنگ لاشه و مالون» در کناره جاده خودنمایی می کند. معدنی که هر چند اشتغال منطقه است ولی آفتی است که به جان درختان کیش افتاده و بر نگرانی محلی ها افزوده است.

«علی اصغری» در این باره می گوید: هرچقدر زمان به جلو می رود، از تعداد درختان کیش کاسته می شود. این درختان بومی  بازمانده عصر پس از یخبندان است و به خاطر همیشه سبز بودن آن نزد مردم تالش جایگاه ویژه ای دارد.

وی می افزاید: به خاطر مقاومت بالای چوب این گونه گیاهی، در عصر قاجار و پهلوی امتیاز برداشت کیش به شرکتهای روس و انگلیس داده شد به حدی که کیش در معرض خطر انقراض قرار گرفت.

این شهروند تالشی یادآور می شود: با اینکه دهه 70 منابع طبیعی قطع این گونه درختی را ممنوع اعلام کرد، ولی حفاریهای معادن سنگ و شن و ماسه ، خود عاملی برای از بین رفتن این گونه گیاهی است. کندن زمین و پخش شدن خاک این معادن به ریشه و برگ گیاه آسیب جدی رسانده و هر روز از تعداد درختان کیش کاسته می شود.

دیدن شمشادهای سوخته و خشکیده -که روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود- بسیار غم انگیز است. گیاهی همیشه سرسبزی که برای مردم تالش جنبه قداست داشته و در آیین های نوروزی و مذهبی سرشاخه های جوان شمشماد سمبل زندگی بود، حالا آفت «شب پره» هم به جانشان افتاده است.

در فیلم گلنار نیز وقتی کارکتر اصلی داستان به روستا برمی گرددو اهالی برایش جشن می گیرند، سرشاخه های جوان کیش تاج سبزی است بر سر بچه های روستا.

دهیاری «کیشوبن» به نام «کیش دیبی» تابلو خورده است. یکی از اهالی منطقه در مورد این شکل نامگذاری، می گوید: نام اصلی و قدیم این دهستان، «کیشو بن» است. اما نزدیکی ییلاقات تالش به خلخال و مهاجرت اقوام ترک به این محدوده در واژه های تالشی هم تاثیر گذاشته است. «کیش دیبی» در واقع تلفظ ترکی «کیشوبن» است.

عبور از رودخانه گلنار

بعد از مدرسه «شهید راحتی»، دیگر از شیب جاده خبری نیست. سطح هموار و درختان تنومندی که کنار رودخانه قد افراشته اند؛ فرصتی است برای رهگذران تا دل به موسیقی آب بسپارند و گذر عمر ببینند.

بستر هموار کنار رودخانه برای محلی ها هم فرصتی است تا با برپاداشت آلاچیق های چوبی پذیرای گردشگران باشند.

این رودخانه -که از شعبات کرگانرود است- همان رودخانه ای است که  «غزل بانکی» یا «گلنار» دهه 1360 از آن عبور کرد و در دل جنگلهای تالش گم شد. 3دهه بعد از این فیلم، حالا دیگر صدای تبر «آقا خرسه» از آن سوی رودخانه شنیده نمی شود که می گفت من صاحب جنگلم! اما لابه لای موسیقی آب، صدای اره برقی ، لرزه بر اندام هر درختی می اندازد و درختانی که با مجوز و بی مجوز روزانه بر بستر خاک می افتند.

در روستای «کیشوبن» و دیگر روستاهای اطراف، مثل دهه 1360 خبری از معماری بومی نیست. ویلاهای تازه ساخت، آهن و سیمان و حصار فلزی. تک و توک خانه های چوبی با معماری کوهپایه های غرب گیلان لابه لای درختان پیداست. آفتاب ییلاقات، رنگ آبی درب و پنجره های خانه های قدیمی را هم کمرنگ کرده است و لته های تراش خورده چوب سقف ها نیز تعویض نشده و پوشیده  از خزه است.

دمی آسودن کافی است تا برای دیدن چشمه ی «سینَه هونی» برویم. چشمه ای که گلنار و دخترهای آبادی با کوزه های گلین از آن آب می آوردند، و گلنار دستمالش را در جوار آب به باد سپرد.

خنکای چشمه سینه هونی

 باید  از دهیاری «کیشوبن» بالاتر رفت. گرمای شدید «دره تنگاب»، خزان پاییز درختان را به ارمغان آورده است. کمی جلوتر، در حاشیه جاده، بره های کارد خورده روستای «بره پشت» انتظار مشتری می کشند. نرسیده به روستای «شیله وِشت»، در کناره جاده، چشمه آبی با تنبوره ای چوبی از دل کوه پایین می آید. اینجا لوله های آب بر نیز از چوب تراشیده شده اند. روستای «سینه هونی»، نامش را از همین چشمه گرفته است. «هونی» به زبان تالشی به معنی «چشمه» است. سینه هونی از دل کوه بیرون می جوشد و خنکای خود را به مسافران خسته هدیه می دهد.

مکث؛

دیدن کیشوبن و سینه هونی، جوکندان و حتی قلعه لیسار که در پس زمینه های فیلم گلنار  برای همه مردم ایران بارها و بارها پخش شده، لذت سفر را دوچندان می کند و خاطرات ما بچه های دهه 60 را زنده نگه می دارد وقتی اول بار از پرده سینما فیلمی را دیدیم که  ویژه سن ما در طبیعت بکر تالش ساخته شده بود و حالا جای خالی ساخت چنین فیلم هایی برگرفته از فرهنگ بومی منطقه و  با وجود شبکه های استانی خالی است.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی4/7/95