گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

گلستان اندیشه ایرانی

این وبلاگ معرفی ایران و یادداشت های علمی و پژوهشی در این راستا را هدف خود قرار داده است

نفرین عروس مرده دامن پل را گرفت. پل گیشه دمرده در حال تخریب است



«پل خشتی گیشه دمرده» روبه موت است. از زمانی که نو عروسی رادر رودخانه اش غرق کرد  و تا زمانی که در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسید و حالا که حتس سنگفرش هایش نیز تخریب شده است.

دقیقا 13 تابستان از ثبت پل خشتی گیشه دمرده در فهرست بناهای میراثی کشور می گذرد ولی نه تنها هیچ اقدامی برای مرمت این بنا صورت نگرفته بلکه رشد و نفوذ ریشه گیاهان به داخل آجرهای قرمز، سرعت تخریب این پل دوره قاجار را سرعت بخشیده است.

با اینکه پل در 300متری جاده اصلی رشت به شهرهای شرق گیلان است؛ ولی حتی یک تابلوی معرفی اثر هم در نبش جاده دیده نمی شود تا به مسافران نوید بازدید از یک اثر میراثی را بدهد.

انگار این پل، همانند نامش نفرین شده است. و نفرینش دامن نوعروسی را گرفت  که در اثر بی توجهی در تعمیر پل، به داخل رودخانه افتاد و حتی جسدش هم پیدا نشد و دامادی که در پی یافتن نوعروس دیوانه شد.

 در زبان گیلکی، «گِیشه« یعنی «عروس» و «دَمَردَه» یعنی مُرده و «گیشه دمرده » یعنی عروس مرده معنا می دهد.

در روایت مردمان روستای «جیرسرا» ، در شب جشن عروسی، هنگامی که عروس را سوار بر اسب به خانه بخت می بردند، در میانه عبور از پل روستا، عروس داخل رودخانه می افتد. جسد عروس در آب ناپدید و  داماد هم مجنون می شود.

هرچند در پرونده ثبتی این اثر تاریخی، روایت «گیشه دمرده» را روایتی حقیقی ضبط کرده اند؛ ولی بنظر می رسد این روایت، افسانه ای ریشه دار به اندازه جغرافیای استان گیلان طویل است، زیرا چندین رودخانه به نام گیشه دمرده در سطح استان گیلان وجود دارد که اهالی روستاهای مذکور نیز روایتی کم و بیش مشابه روایت مردم «جیرسرا» دارند؛ مبنی بر عروس غرقه در آب و داماد دیوانه.

منظومه «گیشه دَمَردَه»، یکی از مثنویهای بلند زنده یاد شیون فومنی هم هست. این شاعر فولکوریک گیلان، در پنجمین کاست از مجموعه «گیله اوخان» با صدای خودش این منظومه غم انگیز را روایت کرده است.

در روایت شیون، « گیشَه دَمَردَه» نام رودخانه ای است در سیاه سَل (سیاه اسطلخ) و « گیشه دمرده» دهکده ای است که در پنج فرسنگی شمال شرقی رشت، بین راه خمام و انزلی قرار دارد. و مردم این رودخانه  را  به یاد این شوربختی « گیشه دمرده » می گذارند.

روایتی مشابه ، در کتاب «فرهنگ گیل و دیلم» نیز آمده  و «محمود پاینده لنگرودی»، از رودخانه ای در وسط شهر لنگرود به همین نام یادمی کند، که امروز محدوده باغ ملی است و از رودخانه اثری باقی نمانده است.

با اینکه کمی بالاتر از پل خشتی گیشه دمرده، در جیرسرا، یک پل چوبی زیباست، ولی بنظر می رسد وضعیت استحکام پل چوبی از پل خشتی که ثبت میراثی شده بهتر است!

 درختان تنومند رشد کرده در حریم رودخانه و اطراف و روی پل بقدری زیاد است که نه  موج شکن های پل به خوبی دیده می شود و نه خود پل قابل رویت است.

تمامی طاق های پل در انبوه زواید گیاهی ناپدید شده و جانپناه پل به کلی داخل رودخانه فروریخته است. از سنگفرش صیقلی معمول پل های خشتی رودخانه هم خبری نیست تنها در بلندی جناق وسط، آثار به جا مانده از سنگهای کف پوش پیداست.

«علی عیزاده»، دهیار «روستای جیرسرا»، قدمت این اثر تاریخی را به پیش از قاجار نسبت می دهد و  روایت عروس غرق در آب را حقیقتی تاریخی می داند که از کهنسالان سینه به سینه به آنها رسیده است.

وی می افزاید: این رودخانه از شعبات سفیدرود است و در امتداد مسیر خود به «حاجی بکنده» رسیده و از سمت «خشکبیجار» به دریای خزر می ریزد و در مسیر خود در سمت لاله دشت  نیز از «پل خشتی مرغانه پورد» عبور می کند.

دهیار این روستا خاطر نشان می سازد: زواید گیاهی رشد کرده در سطح بنا خیلی زیاد است. ریشه های درختان  بخصوص انجیر، به قدری داخل آجرهای قرمز فرورفته که کندن آن  به راحتی مقدور نیست و اگر بدون نظر کارشناسان  میراث فرهنگی باشد؛ حتما آسیب بیشتری به بنا می زند.

علیزاده یادآور می شود: بعد از احداث جاده دسترسی جدید، استفاده از این پل کمتر شده و متاسفانه مسئولان محلی نیز برای مرمت این بنا اقدامی نکرده اند درصورتی که «مرغانه پورد» سال گذشته مرمت شد.

 

کارشناس ثبت آثار بناهای تاریخی گیلان درباره این پل می گوید: این اثر تاریخی، در 12کیلومتری شرق شهر رشت و 300 متری جاده اصلی رشت به شرق گیلان قرار گرفته و پرونده میراثی آن در خرداد ماه سال 82 به تهران ارسال شد.

فاطمه اسماعیل پور می افزاید: 14مرداد همان سال این اثر با چند بنای دیگر در شورای میراثی استانهای شمالی به ثبت ملی رسید.

وی در توضیح مشخصات این اثر یادآور می شود: پل گِیشه دَمَرده دارای یک دهانه اصلی به طول 910 سانتی متر در وسط و دو دهانه کوچک دیگر در طرفین آن می باشد که در فصول پرآبی و مواقع بروز سیلاب به کمک دهانه  اصلی آمده و همچنین دارای دو موج شکن نیم دایره به قطر 100سانتی متر در دو طرف دهانه اصلی و در کنار دهانه های کوچک در ضلع جنوبی می باشد.

طول پل 26 و عرض آن 56/4 متر بوده و ارتفاع آن از بلندترین نقطه تا سطح بستر رودخانه 5/5 متر می باشد. جهت قرار گیری پل شرقی غربی و در ضلع جنوبی آن آثاری از راه پله جهت دسترسی مردم به سطح رودخانه  و یا دهانه های کوچک به چشم می خورد. قطر طاق دهانه اصلی 72 سانتی متر و نوع آن جناقی می باشد.

طبق گزارش سازمان میراث فرهنگی، این پل هم اکنون نیز در مسیر یکی از راههای روستایی بوده و اهالی روستای بلسبنه نیز از روی آن تردد می کنند و نام آن یادآور حکایت تاریخی برای کسانی است که به نوعی با آن آشنایی دارند.

 

مهندس «علیرضا هاشمی فرد»، مسئول  فنی معاونت میراث فرهنگی استان گیلان درباره این اثر تاریخی می گوید: بر اساس نظر کارشناسان قدمت یاب، این اثر متعلق به دوره قاجار است.

مهندس هاشمی فرد که در خرداد سال 1382پرونده ثبتی این اثر را برای ثبت آماده نموده، تصریح می کند: در زمان بررسی  اثر برای تکمیل مدارک پرونده، زواید گیاهی پیرامون اثر زدوده شد، ولی از آن سال تاکنون، اعتباری برای مرمت پل تخصیص نیافته است.

وی تاکید می کند: اعتبار ناکافی تخصیص یافته از سوی دولت، جوابگوی تعدد و پراکندگی بناهای میراثی گیلان نیست و با اینکه پل تاریخی «مرغانه پورد» در همین شهرستان  سال گذشته مرمت شد، ولی هنوز سازمان میراث  فرهنگی نتوانسته است طلب پیمانکاران را پرداخت نماید.

هاشمی فرد تصریح می کند: مسئولان محلی هم می باید به میراث استان در تامین اعتبار یاری داده و اجازه ندهند، بناهایی که هویت تاریخی منطقه شان است، از بین برود.

 

شیون فومنی در پایان منظومه معروف خود، مردم روستا را نکوهش می کند که پل رودخانه را تعمیر نکردند و عروس نگون بخت تاوان این بی کفایتی را داد.

هرچند این افسانه ریشه های عمیقی تری دارد و به اسطوره طلب آب و فدیه دادن به الهه آناهیتا برمی گردد، ولی یک نکته در پایان روایت شیون جالب توجه است و آن اینکه مردم روستا هم مسئولیت پذیر نبوده و خواستار مرمت پل نبوده اند.

اگر اهالی روستای جیرسرا و گیشه دمرده -که روزانه از این پل خشتی به عنوان تردد بین دو سوی رودخانه استفاده می کنند- از میراث فرهنگی استان مطالبه ای برای مرمت داشتند؛ حتما عزمی برای تامین اعتبار هم صورت می گرفت.

 به گفته یکی از اعضای ثبت بناهای سازمان میراث ،  اگر پل هنوز مورد استفاده اهالی باشد، قطعا تقاضایی برای مرمت از شهرستان به میراث می رسید و میراث بر اساس تقاضای یاد شده، همانند پل «نیاکو» برای مرمت آن اعتبار تخصیص می داد ولی تاکنون حتی یک نامه درخواست نیز از سوی دهیاری جیرسرا و یا شهرستان بلسبنه به سازمان میراث فرهنگی نرسیده است.

رودخانه گیشه دمرده، عمیق است و پر آب. آرامش و سکونش فریبنده است. ظاهرش نشان نمی دهد عروسی را بلعیده باشد. اما این خشم فروخورده در پاییز و آغاز بارندگی ها شروع می شود  پل گیشه دمرده، لابه لای درختان تنومند رشد کرده در حریم رودخانه و اطراف و روی این پل تاریخی، صدای داماد مجنون شده را بازمی تاباند  همان صدای منظومه شیون فومنی را؛

اکول اوکول آب زنه مُوشته مُوشته               اینگار نه اینگار کی عروس بُوکُوشتَه

بـئس بیدینم می گِیشَه پـا صدایـه                  روبار ولـی تـام تولا زه به رایـه


بازدید از بنا جمعه 22/5/95 و یکشنبه24/5/95

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی

23/5/95

 

 

 

40سال زندگی در شکسپیر ؛ دمی با قدیمی ترین کتابفروشی درسی و تجهیزات آموزشی ساغریسازان



کتاب فروشی «شکسپیر و شرکاء» در پاریس در 17نوامبر 1919 بازگشایی شد.  یک سال بعد این کتابفروشی پاتوقی برای نویسندگان مطرحی چون ارنست همینگوی، جیمز جویس، فور مادوکس فورد و ... درآمد.

بعدها این کتابفروشی بقدری مشهور شد که داستانی هم براساس آن توسط «جرمی مرسر» نوشته شد و سال گذشته ترجمه فارسی آن توسط پویه میثاقی به بازر کتاب آمد. حالا این کتابفروشی یکی از مراکز توریستی معروف فرانسه شده و بسیاری به دیدنش می روند.

در محله ساغریسازان ، از محلات قدیمی رشت نیز یک کتابفروشی به نام «شکسپیر»  وجود دارد که  بیش از 40سال است، برای دانش آموزان و دانشجویان گیلانی- که بعدها دکتر و مهندس شده اند- کتاب درسی و لوازم کمک آموزشی تهیه کرده است. مجوز تاسیس شرکت شکسپیر در تاریخ 2536 پهلوی  به نام خانم «فرخنده طریقی» و آقای «محمد علی هنر جوئی» صادر شد.

این زن و شوهر رشتی، همزمان با تاسیس دانشگاه گیلان، از تهران به زادگاه خود برگشتند تا کتاب و لوازم علمی مورد نیاز دانش آموزان و دانشجویان را تهیه نمایند.

 هنرجوئی با 75سال سن، هنوز پشت دخل می نشیند. یک میز تحریر قدیمی فلزی، تنها دخل او از عمری سپری کردن با کتاب و اعتلای فرهنگ است. عکس دوره جوانیش ، روزی  را که کتابفروشی را افتتاح کرده بود زیر شیشه این میز گذاشت و خاطرات جوانی را مرور می کند.  حالا کتابفروشی شکسپیر که 40سال محل گذر طالبان علم بوده، به گفته صاحبش قرار است در بازگشایی محور ساغریسازان، از بین برود.

-        چطور شد تهران را رها کرده و به رشت آمدید؟

من در تهران مدیر «انتشارات روز» بودم. درآمدم هم خوب بود. سناتور «حسین سمیعی» که نماینده مجلس در آن زمان بود، به دفتر انتشارات ما رفت و آمد داشت دانشگاه گیلان در شرف تاسیس بود. یادم است آن زمان به همان زبان گیلکی با من صحبت می کرد و مرتب از من می خواست به رشت برگردم. می گفت؛ اینهمه کتابفروشی های تهران تعریف شما را می کنند، چرا در رشت کتابفروشی نمی زنی؟ دانشجوها برای خرید یک کتاب مجبورند به تهران بیایند.

 سال 1354 قراردادم هنوز تمام نشده بود که این مغازه را به قیمت 107هزار تومان خریدم. ساغریسازان بهترین نقطه شهر بود. اکثراشراف و متمکنین و خاندان های اسم و رسم دار در این گذر زندگی می کردند مثل همین خاندان سمیعی، خان خانی ها و... . یک سال بعد که قرار دادم تمام شد، «شکسپیر» را افتتاح کردم.

-        بین این همه شاعر و نویسنده ،  چرا شکسپیر؟!

«ویلیام شکسپیر»، شاعر و نمایشنامه نویس مشهور انگلیسی، نویسنده مورد علاقه دوره جوانی ام بود. آن زمان بیشتر آثار او را خوانده بودم. شعرها و نمایشنامه هایش را خیلی دوست داشتم. به همین خاطر وقتی درخواست ثبت شرکت دادم، نام «شکسپیر» را انتخاب کردم.

-        شرکت شکسپیر دقیقا  مجوز چه کاری را داشت؟

آن زمان سازمان ثبت اسناد و املاک کشور زیر نظر وزارت دادگستری مجوز شرکت ها را صادر می کرد. آگهی تاسیس شرکت شکسپیر در تاریخ 10/3/2536 مطابق با 1356 خورشیدی از سوی مسئول ثبت شرکتهای رشت  صادر شد. من این کتابفروشی را  با سرمایه 1000000ریال باز کردم. شرکت ما اجازه داشت واردات، صادراتِ طراحی و نقاشی و انواع کاغذ و مقوا و لوازم  مهندسی و ماشین های تحریر اداری و حسابداری ، نقشه های جغرافیایی و کشوری ، کشاورزی ، هوایی و دریایی، همچنین کتابهای درسی دانشگاهی و کتابهای درسی و کمک درسی دانش آموزان را خرید و فروش نماید.

البته کتاب های داستان، پخش نوارهای صوتی و رادیویی و تعمیر انواع ماشین های اداری را داشتیم. پخش کتابهایی را که آن زمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان می زد هم با ما بود. 

-        پس  اواخر شهریور و مهر  حسابی سرتان شلوغ بود!

بله. 70درصد پخش کتابهای درسی استان گیلان را ما انجام می دادیم. حتی ویزیتور داشتیم و در مازندارن هم مشتری جذب می کردیم. مهر که می شد 15 تا 16کارگر  فقط در همینجا مشغول بودند تا کار پخش کتابهای درسی را انجام دهند. درآمد آن زمان بد نبود حالا نگاه نکن یک دستگاه کپی و یک سری لوازم تحریر شده فروش من. آن زمان بیشتر تجهیزات کمک آموزشی دانشگاه ها، مثل دوربین های پخش فیلم، میکروسکوپ و لوزام  نقشه کشی و مهندسی را می فروختم.

-        گویا در همین  ساغریسازان  چندین مدرسه وجود داشت. آماری از دانش آموزان آن زمان دارید؟

آمار خود رشت را که ندارم ولی وقتی می خواستم این مغازه را در ساغریسازان بازکنم یک آماری از آموزش و پرورش وقت گرفتم. آن زمان 12هزار و 100نفر تنها در مدارس همین گذر تحصیل می کردند. اما اکنون بیشتر مدرسه های این گذر که عمدتا استجیاری بودند؛ تخریب شده، خود من سال 1314خورشیدی دوره دبیرستان را در مدرسه اسلامی خواندم که روبروی بقعه خواهر امام بود. آقای هادی سمیعی هم رئیس دبیرستان بود. دبیرستان من هم خراب شد.

یک دبیرستان دخترانه هم در این گذر بود که از نظر سطح علمی حرف اول را می زد. اول دبیرستان شاهدخت در ساغریسازان بود، سپس دبیرستان فروغ. ساختمان شاهدخت هم ملک خانواده سمیعی بود.

-        با وجود رشد فضای مجازی، وضعیت خرید کتاب چقدر تغییر کرده؟

کسی که دیگر کتاب نمی خواند. روز به روز هم وضع بدتر می شود. تا دهه 60 خرید و فروش کتاب خیلی خوب بود، اما از 10سال به این سو وضع روز به روز بدتر می شود. کسی دیگر برای ارتقای علم و فرهنگ هزینه نمی کند. کتابفروشی هایی که در این گذر بودند، یا تعطیل شدند یا محله گلسار رفتند. مغازه من هم در طرح شهرداری است. 18سال است نه می توانم بفروشم نه می توان نوسازی کنم. «شکسپیر» من هم یک روز در تعریض خیابان زیر آسفالت می رود و این ماشین هایی را که می بینی، با سرعت از رویش عبور می کنند.

مکث؛

صاحب کتابفروشی شکسپیر رشت، صبح به صبح روزنامه اش را می خواند و لابه لای انواع فرهنگ لغت ها، و کتابهای درسی قدیمی لابه لای تجهیزات کمک اموزشی از رده خارج شده، که به یادگار در مغازه  نگه داشته ، دغدغه بیماری خود و اعضای خانواده را تسکین می دهد.

محله ای که از سال 1356 تصویب شده بود تا سنگفرش شود و بافت میراثی آن دست نخورده باقی بماند؛ حالا در هجوم ماشین ها و دود، به سختی نفس می کشد. به راستی کتابفروشی «شکسپیر رشت» نمی تواند همانند «شکسپیر و شرکای فرانسه»، محرک جذب گردشگر در قدیمی ترین محله رشت باشد! و مهندسین و دکترهایی که کتابهای درسی و غیر درسی خود را از شکسپیر خریده اند؛ شکسپیر پاتوقی برای مرور خاطراتشان باشد!

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی19/5/95

تاریخ گفتگو: دوشنبه 18/5/1395 ساعت10 در محل کتابفروشی

فراز و فرود نشریه ای که صدای جنبش جنگل بود



جریده «خیرالکلام»، اول مرداد 1286 خورشیدی در رشت متولد شد. از آن زمان نشریات زیادی طلوع و غروب کردند. هر کدام از این رسانه ها، بخشی از تاریخ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر کشور و گیلان را در صفحات خود گنجانده اند. 10سال بعد از خیرالکلام، نشریه ای در فضای ملتهب گیلان متولد شد که تریبون رسمی یک جنبش انقلابی در جنگلهای گیلان بود.

«جریده جنگل» زمانی متولد شد که نه تنها کشور بلکه همسایه شمالی گیلان دستخوش تحولات بود. این جریده انعکاس صدای جنبش انقلابی جنگل به رهبری میرزا کوچک خان بود.

این نشریه طی دو سال منتشر شد. در سال اول تنها 31شماره و در سال دوم تنها 4شماره انتشار یافت. پس از دوره دوم و انشعاب فکری در نهضت، متاثر از انقلاب روسیه، عملا انتشار نشریه جنگل متوقف گردید.

صدای انقلاب جنگل در کسما منتشر می شد

بر اساس نوشته های شادوران ابراهیم فخرایی در مقدمه انتشار 31شماره نخست نشریه جنگل، «نشریه سنگی حاوی افکار و عملیات جنگلیها، که هفته ای یک بار در کسما طبع و انتشار می یافت، «جنگل» نام داشت. این روزنامه که به خط علی حبیبی و مساعی وی بوجود آمده بود... زیر نظر غلامحسین نویدی کسمائی اداره می شد و از شماره دوم به بعد حسین کسمایی، مجاهد معروف دوران مشروطیت، مدیریتش را برعهده گرفت.»

براساس یادداشت های فخرایی، « حسین کسمایی» تا شماره 13 رسما مدیر جریده جنگل بود ولی از شماره 9 به بعد این شاعر مشروطه خواه، عملا کناره گیری و اداره جریده جنگل دوباره به نویدی واگذار شد.

اما نشریه جنگل چه مطالبی را منتشر می کرد و چه اهدافی را دنبال می نمود؟

اندیشه  استقلال کشور و تفکر هیات اتحاد اسلام

سردبیر ماهنامه ره آورد گیل به محتوای نشریه جنگل در دوره های مختلف اشاره نموده و می افزاید: مطالعه شماره های جریده جنگل نشان می دهد محتوای مطالب بنا به شرایط زمان و حوادثی که در طول نهضت رخ داده؛ تغییر کرده است.

هوشنگ عباسی، شکل گیری هسته اولیه نهضت را بر اساس اندیشه «هیات اتحاد اسلام» یادآور شده و می افزاید: در دوره اول انتشار، اندیشه هیات اتحاد اسلام بر فضای فکری نشریه غالب بود. یک دوره «نویدی» مدیر مسئول جریده جنگل بود و در «کسما» چاپ می شد.

این پژوهشگر درباره محتوای جریده جنگل اذعان می دارد: در مقطع اول مطالب «جنگل» بیشتر اخبار و وقایع رخ داده در شهر و همچنین اعتراضات خود مردم را منعکس می کرد و حالت تبلیغی علیه استبداد روسیه و انگلیس را داشت. مثلا در یک شماره اشاره دارد به خرابی های رشت بعد از بمباران رشت و آتش زدن عمارت های برخی توسط سربازان انگلیس و ... .  یا تعمیق دهنده اهداف هیات اتحاد اسلام بود که شعارشان حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و کوتاه کردن بیگانگان  از منابع ایران بود.

وی با اشاره به انشعاب فکری در بدنه نهضت تصریح می کند: در مرحله بعد که نهضت تعمیق پیدا کرد و کار از دست هیات اتحاد اسلام خارج شد و گروههای فکری دیگری نظیر احسان الله خان و خالو قربان آمدند؛  ایدئولوژی فکری جنگل هم  تغییر کرد و با ماهیت و محتوای جدید منتشر شد.

این پژوهشگر یادآور می شود: در دوره های مختلف  و با تغییر مدیریت  جریده جنگل، ایدئولوژی غالب بر محتوای نشریه هم تاثیر گذاشت. مثلا با مطالعه  اساسنامه و مرامنامه جنگلی ها بر اساس تفکر هیات اتحاد اسلام ، خواسته ها عمومی تر و شعار عمده مبارزه با بیگانگان و حفظ استقلال کشور بود. ولی بعد از ورود گروههای مختلف، خواسته ها هم تغییر کرد.

یک سال و 10ماه بعد از آغاز نهضت جریده جنگل متولد شد.

یک پژوهشگر در حوزه تاریخ نهضت جنگل نیز در این باره می گوید: نشریه جنگل یک سال و 10ماه بعد از آغاز نهضت متولد شد. مهندس واهانیان می افزاید: اول شوال سال 1333قمری، مقارن با 20مرداد 1294 خورشیدی، زمانی است که میرزا کوچک خان و همراهانش رسما به جنگلهای تولم وارد شدند. اگر این تاریخ را مبنای نهضت بدانیم، اولین شماره نشریه جنگل دقیقا یک سال و ده ماه بعد از آغاز انقلاب جنگل منتشر شد.

وی ادامه می دهد:  انتشار 31شماره سال اول «جنگل» دقیقا به مدت دو هفته کمتر از یک سال، به صورت نامنظم ادامه داشت و به عبارت دقیق تر، شماره اول از سال اول در تاریخ یکشنبه 19/شعبان/1335قمری مقارن با 20خرداد1296خورشیدی منتشر شد و شماره 31  از سال نخست، مقارن با 6خرداد 1297 انتشار یافت.

خبرنامه ای از وقایع روز

وی ضمن بررسی خبرهای دوره نخست جنگل می گوید: نشریه جنگل بیشتر خبرنامه بود و در شماره اول قیده شده که « ...می خواهیم اظهارات خود را از نظر افراد ملت بگذرانیم، شاید بدینوسیله افکار عمومی را متوجه ساخته با ما همناله شوند.» همچنین تحلیل نهضت ، اوضاع و شرایط روز و خواسته های نهضت را می توان از مطالب مندرج و بخصوص سرمقاله های جریده جنگل دریافت.

واهانیان می افزاید: جنگلیها در سرمقاله شماره 28، جریده به صراحت اعلام کرده اند که طرفدار استقلال ایران هستند؛ «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملک ایرانیم. ... ما بنام اتحاد اسلام قیام کردیم و با این جمعیت مقدس منتسبیم ...»

این پژوهشگر خاطر نشان می سازد: در طول انتشار دوره اول روزنامه جنگل، تحولات سیاسی زیادی در منطقه رخ داد. مهمترین آنها سقوط کابینه موقت در روسیه و افتادن قدرت به دست بلشویکها بود. این رخداد مقارن با شماره های 14 و 15 «جنگل» بود. در واقع انقلاب ، تحولات بنیادی را  در نهضت ایجاد نمود.

چاپ جنگل در رشت

واهانیان تصریح می کند: دور دوم « جنگل» 4شماره  طی 5ماه منتشر شد. شماره نخست دور دوم 13مرداد 1297خورشیدی و شماره چهارم در 16دی 1297خورشیدی  که اولی با فاصله زمانی 15 روز و دومی به فاصله زمانی 20روز  انتشار یافت.

وی همچنین با اشاره به تغییر آرم در  شماره آخر از سال دوم و محل فروش آن یادآور می شود: دو شماره آخر دور دوم جنگل در شهر رشت و به احتمال قوی در یکی از چاپخانه های رشت به چاپ رسیده زیرا در انتهای صفحه آخر شماره 4 روزنامه ، محل فروش راسته علاقه بندان مغازه میرزا جعفر زنجانی اشاره شده است. در واقع شماره دوم دور دوم، آخرین شماره جنگل به صورت خطی و چاپ سنگی است  که در کسما منتشر می شد.

صلحِ  اتحاد اسلام و تعطیلی جنگل

این محقق اظهار می دارد: بی شک واقعه مهمی رخ داده که جنگل آزادانه در رشت چاپ و منتشر می شد، این واقعه، قرارداد صلح بین نمایندگان اتحاد اسلام از یک طرف و نمایندگان قشون انگلیس از طرف دیگر است که متن آن در شماره دوم سال دوم بطور کامل چاپ شده است. این قرار داد در واقع سندی است بر کناره گیری گروه کثیری از بزرگان هیات اتحاد اسلام از صحنه مبارزه  و اولین ضربه بود برای فروپاشی اتحاد میان مبارزان جنگل. از شماره سوم دور دوم به بعد روزنامه جنگل که از همان ابتدا رخدادهای مهم داخلی و خارجی را منعکس می کرد، به یکباره از محتوای سیاسی تهی شد و به روزنامه ای خشک و خالی بدل شد چه بسا دلیل توقف همیشگی انتشار آن از شماره 4 به بعد بی خواننده بودن روزنامه باشد.

 

مکث؛

از زمانی که جنبش جنگل در رشت به انقلاب بدل شد، شکاف بین انقلابیون  متاثر از انقلاب روسیه هم شدت یافت. همین شکاف موجب شد میرزا بعد از یک ماه از ورودش به رشت، تبعید خودخواسته اش را به جنگلهای غرب آغاز نماید. جریده ای که یک سال و ده ماه از آغاز یک جنبش در غرب گیلان طلوع کرد و مروج تفکر هیات اتحاد اسلام بود، با عمیق تر شدن شکاف فکری در میان انقلابیون،  چاپش در رشت غروب کرد.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 13/5/95

 

دهکده هزارساله تجن گوکه و پل خشتی که نیاز به توجه دارد.


«پل خشتی تجن گوکه»، از معدود بناهای میراثی است که قبل از انقلاب در فهرست بناهای میراثی کشور به ثبت رسیده است. این پل خشتی در 20 دی ماه 1355 و به شماره 1432 توسط وزارت فرهنگ و هنر ثبت میراثی شد. بخش هایی از این پل از سوی میراث فرهنگی در سالهای گذشته، مرمت شده  ولی به دلیل احداث کانال های آب بر  همعرض رودخانه شمیرود و مرداب شدن آب، تعدادی از دهانه های پل از رسوبات انباشته شده است. رشد گیاهان بر بدنه و حریم یک بنای میراثی، سرعت تخریب را بالا می برد.

سکونتگاه مرزبانان و امیران کیایی

طبق تقسیمات استانی، روستای تجن گوکه، در شهرستان لاهیجان، دهستان بازکیاگوراب، قرار دارد. این پل  خشتی بر روی رودخانه ای  به نام «شیمرود» ساخته شده  است. به گفته یکی از اهالی، روستای «تجن گوکه» محل سکونت لشکریان و مرزبانان امیران کیایی بوده است زیرا این محل، در مسیر ارتباطی بین لاهیجان قدیم و در واقع سرحد بیه پیش و بیه پس بوده و امیران کیایی برای جلوگیری از حمله امیران فومن و بیه پس، لشکریان را در این محل سکنی می دادند.

مسیری که پل تجن گوکه روی آن ساخته شده در طول تاریخ، یکی از مسیرهای مهم ارتباطی به شمار می‌رفته است و راه قدیم معروف به عباسی به شرق گیلان و سیاهکل از این محدوده عبور می کرده است.

بر اساس یادداشت های شادوران منوچهر ستوه، دو دهکده «تجن» و «گوکه»  از دهکده های کهن و نامدار لاهیجان است که بعهدها «تجن گوکه» خوانده شده است.

روستایی به قدمت هزار سال

دکتر ستوده که دهه 40 از این پل خشتی بازدید داشته است، در مورد دهکده های مذکور می نویسد؛ دهکده «تجن» بیش از هزار سال پیش آبادان بوده و نام آن در «حدود العالم» آمده است. از این دو  دهکده مردان بنامی برخاسته اند و مکان مذکور، زمان درازی شاه نشین کوچکی بوده است. 

شاهد این ادعا، مطالبی است که ظهیرالدین مرعشی، در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان، (که در قرن 9 و مربوط به تاریخ کیاییان نوشته شده است) به نام دو تن از پادشاهان «تجن» و «گوکه»  اشاره دارد همچنین جنگی که امیر کیای گوکه  با یکی از شاهان کیایی لاهیجان داشته است.

«لوئی رابینو»، کنسول انگلیس در رشت (1906تا1912) در سفرنامه خود آورده است که « بعد از عبور از گیودره یا سیاه رود، از روی پل آجری نزدیک گوکه که در جوار دهکده تجن گوکه است، گذشتیم.»

جلگه ای با رودخانه های متعدد

در مورد وجه تسمیه این روستا هم موادر متعددی نوشته شده است. از جمله؛ در کتاب «نامگذاری و وجه تسمیه آبادی های گیلان»، تجن گوکه را «سرزمین رودخانه های پر انشعاب» معنا کرده است و ذیل واژه تجن، نوشته شده؛ «سرزمینی دارای نهری که از رود اصلی جدا شده باشد.»

«جهانگیر سرتپیپ پور» نیز در کتاب «نامها و نامدارهای گیلان»، به نقل از حدود العالم نوشته که تجن یکی از هفت ناحیه بزرگ گیلان بیه پیش است و به شهری اطلاق می شود که از رود جدا شده باشد.

در جلگه وسیع تجن گوکه، رودخانه های پرآبی وجود دارد که پل خشتی مذکور بر روی یکی از شعبه های اصلی است. احداث کانال های آب بر برای شالیزارهای اطراف، آن هم، همراستای رودخانه مذکور، می تواند شاهد مثالی برای این نامگذاری باشد.

مرداب شدن آب زیر پل و رشد گیاهان در حریم پل

به گفته زهرا کاظمی، یکی از ساکنان اطراف پل، با ساخته شدن کانال‌های آب بر در اطراف رودخانه، میزان آبدهی رودخانه «شمیرود» کاهش یافته و در حال حاضر از زیر این پل خشتی، آب زیادی  جریان ندارد و قسمتی از شمال رودخانه کاملا به صورت مرداب درآمده است.

وی می افزاید: این پل خشتی، کارکرد گذشته را ندارد و در سالهای اخیر به خاطر مانایی آب  و  پر شدن دهانه های پل از رسوبات، مردم نیز زباله های خود را داخل رودخانه می ریختند و وضعیت پل اسفناک شده بود.

کاظمی تصریح می کند: چند سال پیش میراث فرهنگی بخشی از پل را مرمت کرد و قرار بود بقیه پایه ها را هم مرمت نماید ولی بعد از آن مرمت ادامه پیدا نکرد . فقط گاهی مسئولان میراث فرهنگی برای سرکشی به وضعیت پل به روستا می آیند و به اهالی نگهداری از پل را  متذکر می شوند.

بر اساس  اندازه گیری های دکتر ستوده، «این پل آجری شامل دو چشمه با طاق های جناقی است. در دو پایه طرفین این چشمه دو اطاق کوچک و در پایه میان دو چشمه نیز اطاق کوچک دیگری است. درازای پل 60متر و پهنای آن 425 سانتی متر است. پهنای دیوارهای آجری جان پناه 35سانتی متر و پهنای سنگ فرش وسط 330سانتی متر است. بلندی پل از وسط تیزی جناق طاق  تا سطح آب 630سانتی متر و قطر پل از تیزی جناق طاق  تا سطح پل، 120سانتی متر است.»

این پژوهشگر همچنین می نویسد: « در بازوی جنوبی یک اطاق و یک دهانه کوچک است. قطر طاق این دهانه از تیزی طاق  تا سطح پل 65سانتی متر و پهنای این دهانه 2متر است. اطاق بازوی شمالی، مربع شکل و به ابعاد  135 سانتی متر که در دو طرف پل دو در ورودی به پهنای 63 و بلندی 145 سانتی متر ارد. در دنباله این بازو هلال جناقی طاقی نظیر بازوی جنوبی است که فعلا زیر خاک است.

این بخش از پل که زیر خاک رفته بوده، توسط میراث فرهنگی بیرون آورده شده و مرمت شده است. البته زیر پایه های پل از رسوبات تخلیه شده ولی حریم پل همچنان مملو از رسوبات است.

مرمت پل دوره صفویه توسط میراث فرهنگی

علیرضا، هاشمی فر، مسئول دفتر فنی و عمرانی میراث فرهنگی در مورد این پل آجری می گوید: پل خشتی تجن گوکه از آثار و بناهای باقی مانده از دوران صفویه است و با توجه به تخریب بخش هایی از بنا، در سال 90میراث فرهنگی توانست پل را مرمت و بهسازی نماید.

وی می افزاید: عملیات مرمت شامل؛ کف سازی سطح پل، آجرچینی های طاق، اجرای دست انداز به طرف پل ، مرمت طاق چشمه ها و بندکشی آجرها بود. ضمن اینکه پیش از مرمت لایروبی رودخانه در دو طرف پل و زدودن گیاهان رشد کردن در سطح بنا و حریم نیز صورت گرفته است.

هاشمی فر یادآور می شود؛ هر ساله می باید همه بناهای تاریخی مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند و بخصوص پلهای تاریخی به دلیل نزدیکی به رطوبت هرساله می باید از زواید گیاهی پاکسازی شوند ولی کمبود اعتبار میراث فرهنگی مانع از چنین اقدامی می شود.

مکث؛



پلی که  روزگاری محل عبور مرزبانان و امیران بیه پیش بود؛ حالا محل تردد دام های اهالی به آن سوی رودخانه است. اگر دامی را هم نبینید، آثار بجامانده از فضولاتشان بر سنگهای صیقلی سطح پل پیداست.

هرچند میراث فرهنگی در سال 90 بخشی از آجرهای را تعویض و پل را مرمت کرده است، ولی رشد انجیرهایی که ریشه های خود را تا داخل ساروج فرو برده اند؛ نگرانی تخریب را سرعت بیشتری می بخشد.

بیشتر دهانه های پل کاملا از رسوبات پر شده تا جاییکه سطح رسوبات به جانپناه شمالی پل رسیده است. رسوباتی که بهترین خاک برای کشاورزی است، حالا وسوسه روستاییان را برانگیخته و بخش زیادی از حریم یک بنای میراثی، در تسخیر محصولات کشاورزی است.

نصب تابلوی معرفی یک اثر تاریخی در مسیر جاده اصلی تجن گوکه برای سازمان میراث هزینه زیادی ندارد. پلی که لابه لای درختان بلند محلی پنهان شده  و کسی متوجه حضورش در مسیر کانال آب بر نمی شود.

تهیه و تنظیم: مهری شیرمحمدی 17/5/95

تاریخ بازدید از پل:شنبه9/5/95

نان برنجی شرق گیلان ثبت میراثی می شود



نان های محلی ، از جمله میراث های معنوی هر استانی است. از زمان تولید برنج در گیلان ، پخت انواع نان با آرد برنج نیز رواج یافت؛ نان کِشتا، نان خُلفه، بِپُخته لاسئِه نُون، نان تمیجان و نان لاکو تنها نمونه ای از این نانهاست.

تولید انبوه نان های محلی در دیوشل و تالش محله

در حال حاضر دو روستای دیوشل و تالش محله در شهرستان لنگرود، نان های محلی گیلان را به صورت انبوه تولید می کنند. به گفته علی فرهودی، دهیار این روستا، بیش از 120خانوار، نان سنتی را به شیوه مدرن تولید می کنند. در بیشتر خانه های دیوشل، یک دستگاه خمیرگیر و پهن کننده و چند کوره چدنی، چندین تن نان در ماه تولید می کنند. نان ها با واسطه  و در بسته بندی های پلاستیکی بدون ذکر نام مکان تولید، در فروشگاه های رشت، آستانه، لاهیجان و حتی غربی ترین شهرهای مازندران بفروش می رسد. بیشترین نان تولید در دیوشل، نان برنجی خشک معروف به «تیمجان» است. 

هاجر و زهرا بازگشت، دو خواهر دیوشلی هستند که چند سالی است هنر دوره نوجوانی خود را برای تولید انبوه نان برنجی بکار بسته اند.

هاجر درباره شیوه پخت نان تمیجان، می گوید: نان تمیجان برخلاف بپخته لاسئه نون کمی قرمز است زیرا بیشتر  بر روی کوره می ماند و به دلیل خشک شدن کامل، ماندگاری بیشتری دارد. نان از ابتدا کاملا خشک تولید می گردد ولی بسته به سلیقه مشتری، نان را با کمی آب نم زده و به صورت نرم می فروشند.

قیمت نان تمیجان در دیوشل که به صورت عمده به فروش می رسد، بین کیلویی 7تا 16هزار تومان بسته به خشک یا نمناک بودن، متفاوت است. نان ها با بسته بندی های متفاوت و با احتساب افزایش قیمت واسطه به صورت دانه ای در فروشگاه ها به فروش می رسد.

آسیاب آبی دیوشل و فروشندگان نان برنجی در بازراهای املش

نجمه قاسمی، 80ساله به یاد دارد زمانی را که «سَل بزرگ» دیوشل پرآب بود و نزدیک به آبشار، آسیاب آبی، پذیرای برنج هایی بود که از روستاهای اطراف برای آرد شدن به آسیاب می آمد.

نجمه، به یاد دارد، مادربزرگش و دیگر زنهای آبادی، چندروز نان تمیجان می پختند و مردان آبادی سحرگاه پیاده نانها را برای فروش به بازارهای املش می بردند. برگشت فروشندگان، شب هنگام بود.

به گفته وی  زنان و کودکان روستا را برای کار در کارخانه ریسندگی به «چالوس» بردند و مهاجران دیوشلی پخت نان تمیجان را در شرقی ترین روستاهای گیلان هم رواج دادند.

اقتصاد دیوشل وابسته به  تولید  نان محلی

چرخ اقتصاد خانواده ام البنین رمضانی ، با تولید نان می چرخد. با متروک شدن بسیاری از باغهای چای، مهمترین درآمد دیوشلی ها تولید انبوه نان های محلی است. رمضانی، می گوید: من مشتریان زیادی دارم که نان مرا به صورت عمده خرید کرده و در استانه و رشت می فروشند.

کمی مانده به «لیله رقائب»، پزندگان دیوشلی تولید خود را افزایش داده و هر خانوار بیش از یک تن نان می پزد تا بتواند جوابگوی طالبان  نان برای خیرات رد شب آرزوها باشد.

 فاطمه کنانپور، 70سال سن دارد و هنوز با عروس و دخترش پای کوره می ایستد. اثر سوختگی شدید- کوره های چدنی که ساج نامیده می شود- بر پیشانی و گونه هایش به جا مانده با این حال خوشحال است که مزدش را واسطه ها نمی برند و  پسرش  فروشنده است.

آتینا نیکوکار، می گوید: در تمام دیوشل و تالش محله، نان خشک برنجی به نام «تمیجان» معروف است ولی چون خریداران، انواع نان را به نام برنجی می خرند، برای جلب مشتری مغازه دارهای سر گذر، به این نام تبلیغ می کنند.

تالش محله و تولید  نان برنجی

علی پارسا، از تولید نان تمیجان در تالش محله و دیزبن هم خبر می دهد و توضیح می دهد که قبلا روستای تالش محله جزو دیوشل بود و تالش محله ایهای قدیمی پسوند خانوادگی دیوشلی دارند. بعدها مهاجران به تالش محله هم پخت این نان را از دیوشلی ها آموختند.

علی علیخواه از دیگر اهالی تالش محله، تولید کننده ای است که در گلسار رشت عرضه مستقیم دارد: وضعیت کشاورزی برنج و چای منطقه کفاف زندگی را نمی دهد. به همین دلیل شغل اصلی روستاهای دیوشل و تالش محله تولید نان های محلی است زنها تولید کننده هستند و مردها در امر بازریابی در تلاشند.

 واحد تولیدی در روستای تمیجان

مدتی است یکی از اهالی روستای تمیجان در حوالی املش، نان تمیجان تولید می کند. رسول علیزاده، عقیده دارد خواستگاه نان خشک برنجی، تمیجان بوده و در اثر مهاجرت تمیجانی ها به دیوشل ، این منطقه روش پخت آن را فراگرفته اند.

اینکه چقدر این گفته سندیت دارد؛ نیازمند بررسی است ولی آنچه مسلم است تولید انبوه این نان  حداقل از 100سال به این سو در دیوشل صورت می گرفت.

به گفته یکی از پژوهشگران شرق گیلان، نام قدیم نان تمیجان، نان لاکو بود. محمد بندری احتمال می دهد خواستگاه این نان، بنا به اسمش، تمیجان باشد. ولی از انجا که تمیجان بزرگ، به عنوان مرکز حکومت رانکوه در زمان کیاییان بازار بزرگی داشته، از دیگر روستاها این نان را برای فروش به بازار تمیجان می آوردند و از دید خریداران  نان تمیجان لقب گرفته است.

پژوهشگر دیگری می گوید: از زمانی که کشت برنج در گیلان رواج یافت، تهیه نان از برنج هم بوجود آمد. با توجه به جلگه وسیع گیلان نمی توان گفت خواستگاه نانی که از برنج تولید می شود؛ بطور یقین از کدام ناحیه  بوده است.

محمد تقی پور احمد جکتاجی، یادآور می شود: تمیجان ، ترکیب واژه تُوم و پسوند مکان است و توم به معنی خزانه و نشای برج است. شالیزارهای تمیجان بزرگ ( نه روستای کنونی املش) وسیع است.  ولی دیوشل به  لحاظ قدمت، به مراتب جدید تر است. هرچند اکنون بیشترین تولید  در تالش محله  و دیوشل صورت می گیرد، ولی نمی توان به طور قطع خواستگاه آن را تمیجان و یا تلش محله دانست. ضمن اینکه این نان بصورت نم زده و لوله شده در برخی روستاهای  کوچصفهان  هم تهیه می شد.

در فرهنگ گیل و دیلم، نان خشک برنجی، «تمیجُون» ضبط شده و محمود پاینده اذعان داشته که این نان بیشتر در تالش محله و دیوشل پخته می شود و بدین علت نامگذاری شده که به معنی« تُومی جان یعنی تو جان من ای عزیز جان من!؟ بوده و کم کم به تمیجان مشهور شده است!!»

نان برنجی شرق گیلان ثبت میراثی می شود

 کارشناس ثبت سازمان میراث فرهنگی درباره ثبت نان های محلی گیلان در کشور می گوید: پرونده پیش ثبتی نان های برنجی شرق گیلان، مدتهاست به میراث فرهنگی کشور ارسال شده است ولی با توجه به تعداد زیاد پرونده ها،  نان های محلی، در اولویت است.

فاطمه اسماعیل پور می افزاید: تکمیل پرونده ثبتی نان برنجی شرق گیلان همراه با نمایش پخت این نان به روش سنتی در دست تهیه است و به زودی به میراث کشور جهت بررسی نهایی ارسال می گردد. تاریخچه و خواستگاه این نان، محلهایی که در حال حاضر بیشترین تولید  را دارند و روش تهیه سنتی آن و... می باید در پرونده ثبتی تکمیل شود.

 

تاریخ بازدید از دیوشل: شنبه 9/5/95

تاریخ بازدید از تمیجان دوشنبه7/4/95